چقدر زندگی پوچ و بی هدف شده...
واقعا دیگه حوصله هیچی رو ندارم. حتی چیزایی که تا همین چند وقت پیش حسابی خوشحالم میکردن و سر حالم میآوردن، حالا هیچ تاثیری روم ندارن. رفتم توی اینترنت یکم درباره حس غم بخونم تا بلکه آروم بگیرم. همین که فهمیدم افسرده نشدم خودش خوبه :)
یه چیزی داریم به اسم اندوه موقت. اینجوریه که هر چقدر هم آدم خوشحال و سر زنده ای باشید ممکنه چند وقت یه بار بدون هیچ دلیل خاصی احساس غم و اندوه وارد زندگیتون بشه و دپرس بشید. الان مدتیه که احساس میکنم اینجوریم. یکم از موقت گذشته. امیدوارم قبل از اینکه دائم بشه، از بین بره :)))))
برای دل خودم دارم مینویسم. اگر کسی این دلنوشته رو بخونه یا نه، برام مهم نیست. ولی کسی که بفهمه چی میگم حتما با خوندن حرفام احساس همدردی میکنه.
میدونید بدترین حس دنیا چیه؟
حس بد خیلی داریم البته ولی اونی که الان باعث حال بدم شده، نوستالژیه. نوستالژی شیرینه ها ولی وقتی بهش فکر میکنیم و یاد گذشته خوبی میفتیم که امروز از بین رفته، حسابی گرفته میشیم. منم الان سر همین گرفته ام. دوست دارم از خواب بیدار شدم و خودم رو تو پنج شیش سالگی ببینم. میدونم کلی سختی کشیدم تو طول این سال ها ولی فقط چند ساعت آرزو دارم برم به اون دوره و تو گوش خودم بگم تا میتونی از این سال های زندگیت لذت ببر. چون به زودی سال هایی میرسن که اصلا دوستشون نخواهی داشت.
من خودم سعی میکنم همیشه بخندم و خنده به لب داشته باشم. ولی آدم که نمیتونه خودشو فریب بده. همه داریم این مشکلاتو میبینیم. این سختی هارو میکشیم و اونایی هم که خوشحالن فقط دارن بی تفاوت به همه چیز رد میشن (اگه بعضی از جاهای حرفام رو خوب متوجه نمیشید به خاطر اینه که خیلی از صحبت هام شاید توی ذهنم مرور بشه ولی نوشته نشه. دلنوشته است دیگه. یه سری چیز ها از دست آدم در میره. ببخشید خلاصه).
الانم قصد ناراحت کردنتون رو نداشتم. سعی کردم چند تا آهنگ شاد گوش بدم تا بلکه یکم حالم خوب بشه. تاثیر خوبی هم داشت. امیدوارم همیشه خوشحال باشید و احساس غم رو تجربه نکنید. اگر هم تو دام اندوه موقت افتادید یه آهنگ شاد پخش کنید و مطمئن باشید با وجود همه این سختی ها، هنوز زندگی زیباست...