پس از کلنجار رفتن با خودم سرانجام بخش کتاب را هم به سری مقاله هایی که در این سایت مینویسیم، افزودم. علاقه اصلی من به هنر سینماست ولی سینما خود از سایر هنر ها متشکل است و یکی از هنر هایی که تاثیر به سزایی روی سینما گذاشته و بدون آن سینما بی معنی میشود، هنر ادبیات است. چه خوب که در سری مقاله هایم به این هنر نیز بپردازم و کتاب هایی را که خواندم از ادبیات ملل به شما معرفی کنم. البته گفتنی است که به زودی از ادبیات ایران نیز رونمایی خواهم کرد.
نخستین کتابی که برای معرفی در نظر گرفتم، کتاب «مردن» اثر آرتور شنیستلر، نویسنده و نمایشنامه نویس اتریشی است که از قضا نخستین رمان کوتاه این نویسنده میباشد. در حین خواندن کتاب این موضوع (اینکه نخستین رمان نویسنده را میخوانم) را نمیدانستم و گمان هم نمیکردم که در حال خواندن اولین اثر نویسنده ای با این همه آوازه باشم. اما بعد ها که دانستم بسیار متحیر گشتم.
در کتاب اثری از بی تجربگی ملاحظه ننمودم و کشش داستان را همانطور که باید میبود، میپندارم. به گونه ای هیچ ایراد و یا نقص خاصی حداقل از دید من در داستان وجود ندارد. شخصیت ها، فضا سازی ها و سایر عناصر همگی در جای خود بودند و میدرخشیدند. به راحتی با کتاب همراه شدم و با لذتی فراوان آن را به پایان رساندم و تجربه ای بسیار شیرین به تجاربم در کتابخوانی اضافه کردم.
داستان درباره زوجی به نام فلیکس و ماری است. در ابتدای داستان فلیکس به ماری میگوید که به بیماری درمان ناپذیری مبتلا گشته و به زودی چشم از جهان خواهد بست و عالم دنیا را ترک خواهد نمود. ماری از روی علاقه بسیاری که به همزاد خود دارد پیمانی با خود میبندد که تا زمان مرگ با او همراه باشد. گفتنی است که او کمی نامطمئن و هراسان به نظر میرسد ولی آثاری از مسمم بودن نیز در او دیده میشود. در این میان ما شاهد روابط عاطفی و روانی میان دو شخصیت هستم. عشق ماری و بی تفاوتی فلیکس نسبت به دنیا از آنجایی که میداند هیچ چیز ماندگار نیست خواننده را به فکر فرو میبرد و تجربه های جالبی در ذهن او پدیدار میکند.
به شخصه این اثر را فراتر از یک کتاب کوچک که تنها برای اینکه گوشه کتابخانه بماند و خاک بخورد به وجود آمده، میدانم. روی من تاثیر گذار بود و جذبم کرد. پیشنهاد میکنم با خواندن این کتاب برای مدتی از هیاهوی زمانه دور شوید و کمی به اعمال خود فکر کنید. تا معرفی آثار دیگر خدانگهدار.