به عنوان یک کارآفرین، مترجم حرفهای و کسی که تا به حال چهار کتاب در حوزه استارتاپ ترجمه کرده، تصمیم گرفتم در مورد تجربههایی که از این کار به دست آوردهام، کمی بنویسم و در مورد خوبیها و بدیهاش صحبت کنم.
ماجرا از اونجا شروع شد که سال 94 با محمد زاهدی آشنا شدم. تا جایی که یادم میاد محمد از اولین افرادی بود که توی اکوسیستم استارتاپی اصفهان میشناختم؛ شاید حتی اولین نفر بود و یه جورایی مثل خیلی از افراد دیگه، من هم به واسطه آشنایی با محمد وارد اکوسیستم استارتاپی اصفهان شدم.
اون موقع تازه یکی دو ماه بود که سایت آقای مترجم رو همراه با نگین بازرگان راه انداخته بودیم. از دوران لیسانس هم رو میشناختیم و اون موقع هم دانشجوی ارشد بودیم.
آبان ماه 94، محمد زاهدی رو توی نمایشگاه اتوکام اون سال دیدم و پیشنهاد داد: «اگر دوست داری یک کار مفید برای اکوسیستم کرده باشی، من یک کتاب خوب سراغ دارم که ناصر غانمزاده بهم معرفی کرده و بیا این کتاب رو با هم ترجمه کنیم». اینجوری بود که کتاب Startup Communities نوشته آقای برد فلد رو تحت عنوان «جامعههای استارتاپی» به فارسی ترجمه کردم.
قبلا هم کتاب برای مشتریها ترجمه کرده بودم ولی وقتی آدم داره کتابی که اسم خودش قرار هست روی جلدش بیاد ترجمه میکنه، واقعاً حس متفاوت و انگیزه بیشتری داره.
بعد از جامعههای استارتاپی، رفتم سراغ متدلوژی «استارتاپ ناب» و با کتاب Running Lean شروع کردم که اون زمان (سال 95) خیلی معروف بود و برام خیلی جای تعجب داشت که هنوز کسی ترجمهاش نکرده بود. اسم فارسیش شد «اجرای ناب». بعد از اون هم Scaling Lean که با کمک خانم مهتاب ابراهیمزاده (یکی از مستعدترین مترجمهایی که تا به امروز دیدم که سال 96 دانشجوی کارشناسی بود) ترجمه کردم و اسمش شد «رشد ناب»؛ بعد از اون هم، UX for Lean Startups که شد «تجربه کاربری ناب». البته در ترجمه شدن این مورد آخری، نگین خیلی بیش از من نقش داشت.
سال 97 به دلیل مشغلههایی که داشتم و تمرکزم روی فعالیت استارتاپ ناربو، دست به کتاب نشدم ولی امسال (98) دوباره دست به کار شدم و در حال ترجمه 2تا کتاب هستم؛ یکی با عنوان «خلق درآمد از نوآوری» و یکی با عنوان «استاندارد بیتکوین».
طی چهار سالی که از فعالیت سایت آقای مترجم میگذره، دو سالی که از فعالیت ناربو میگذره و دو ترمی که دکتری خوندم، اینکه چهارتا کتاب ترجمه کرده بودم، مزیتها و معایب مختلفی برام داشته.
داخل این مطلب از مزیتهاش میگم و در مطلب بعدی از معایبش.
موارد رو به ترتیب اولویت و اهمیتی که برای خودم داشتند، لیست کردم و شاید شما با این ترتیب موافق یا مخالف باشید. حتماً نظرهاتون رو بگید یا بهم پیام بدید تا بیشتر صحبت کنیم.
حس رضایت درونی و موفقیت
اولین مزیت ترجمه یا تألیف کتاب از نظر من این هست که حس موفقیت به آدم میده. وقتی اسم خودت رو روی جلد یک کتاب میبینی، میتونی مطمئن باشی که یک اثر مثبت روی این دنیا گذاشتی و حتی اگر هیچ کار دیگهای هم نکنی، باز بیهوده زندگی نکردی.
چند روز پیش، در جمعی بودیم و یکی از افراد باتجربهتر جمع که من رو نمیشناخت گفت: «من به همه توصیه میکنم کتاب جامعههای استارتاپی رو مطالعه کنند تا متوجه تفاوتهای شرایط استارتاپی ایران و آمریکا بشن و بفهمن چرا هیچوقت سیلیکون ولی در ایران شکل نمیگیره». لازم به ذکر نیست که در اون لحظه حس خیلی خوبی داشتم D:
برند شخصی
کاملاً مشخص هست که ترجمه کردن یا نوشتن یک کتاب، خیلی کار با کلاسی هست و میتونید زیاد باهاش پز بدید. به ویژه اگر عنوان دکتر رو هم با خودتون به یدک میکشید یا قصد دارید در آینده به یدک بکشید.
در واقع وقتی در جمعی بیان میکنید که «من مترجم/مؤلف فلان کتاب هستم»، دید افراد نسبت به شما عوض میشه و احترام بیشتری برای شما قائل خواهند بود. علاوه بر اون، جایگاه صاحبنظر بودن رو پیدا میکنید و افراد روی حرفهاتون حساب بیشتری باز میکنند.
اگر کارآفرین باشید، این شرایط هم برای شخص خودتون مفید هست و هم برای پیشرفت و رشد کسبوکاری که مدیریتش میکنید.
و صد البته نیازی به گفتن نیست که همه این شرایط حس اعتماد به نفس و انگیزه خیلی خوبی به شما میده.
قوی شدن رزومه (به ویژه اگر به فکر دکتری باشید)
زمانی که تصمیم گرفتم کنکور دکتری بدم، خیالم راحت بود که اگر رتبه خوبی در کنکور بیارم، برای مصاحبه نگرانی ندارم چون اون موقع اسمم روی جلد کتابهای «جامعههای استارتاپی» و «اجرای ناب» بود.
حدسم هم درست بود. زمانی که توی مصاحبهها میگفتم که کتاب ترجمه و چاپ کردهام، برای استادهایی که داخل جلسه بودن خیلی جذاب بود و واکنش مثبتی داشتند.
مزیت دیگه این بود که افراد دیگهای که برای مصاحبه اومده بودند، تضعیف روحیه میشدند چون میدیدند یک نفر با رزومه خیلی قویتری نسبت به خودشون اومده برای مصاحبه.
البته این مزیتها، جدا از امتیازی هست که برای ترجمه یا تألیف کتاب در مصاحبه دکتری در نظر گرفته میشه.
پروژههای مشاوره
یکی از اتفاقات جالبی که به تبع قوی شدن برند شخصی و قوی شدن رزومه پیش میاد این هست که افراد مختلفی برای مشاوره گرفتن به شما مراجعه میکنند و چون داشتن کتاب نشانهای از سواد شماست، دیگران برای حرفتون اعتبار و احترام بیشتری قائل خواهند شد.
طبیعی هست که بعضی از افرادی که برای مشاوره بهتون مراجعه میکنند، پروژههایی دارند که نیاز به حضور یک مشاور داره و در نتیجه شما میتونید درآمد خوبی از کار مشاوره به دست بیارید و به دیگران هم کمک کنید.
البته اگر از سازمانهای دولتی و شبهدولتی به شما مراجعه کردند، توصیه میکنم اصلاً قبول نکنید. تا به امروز دو تا سازمان دولتی حق مشاوره من رو ندادن و چند مورد هم باعث هدر رفتن وقتم شدن.
دعوت شدن به رویدادها و سخنرانیهای مختلف
این مزیت برای شخص خودم زیاد جذاب نبود و بعد از مدتی ازش خسته شدم ولی افراد زیادی هستند که علاقه دارند در رویدادها سخنرانی کنند یا منتور باشند و به دنبال اون مزیت اول، اگر حداقل یک کتاب معروف ترجمه یا تألیف کرده باشید، بدون شک تماسهای زیادی برای حضور در رویدادهای متعدد خواهید داشت.
باید این نکته رو هم بگم که اگر هدفتون از ترجمه کتاب، به دست آوردن این هست که به جاهای مختلف دعوت بشید، احتمالاً راه رو اشتباه اومدین و بهتر هست دنبال این باشید که یه اکانت اینستاگرام با فالورهای زیاد درست کنید.
به زودی در مورد معایب ترجمه یا تألیف کتاب هم خواهم نوشت.
اگر دوست دارید کتابی ترجمه کنید و نمیدونید از کجا شروع کنید، حتما این مطالب داخل سایت آقای مترجم رو بخونید: «چگونه کتاب ترجمه کنیم» و «گام به گام ترجمه و نشر کتاب»
اگر هم سوالی دارید، زیر همین پست مطرح کنید یا بهم پیام بدید. هر کمکی از دستم بر بیاد انجام میدم :)