ویرگول
ورودثبت نام
آرتا مکبری
آرتا مکبریصاحب محصول و اجایل کوچ
آرتا مکبری
آرتا مکبری
خواندن ۴ دقیقه·۳ ماه پیش

از «برنامه‌ریزی مبتنی بر حدس و گمان» به «مدیریت مبتنی بر شواهد و داده» با EBM

به‌عنوان Product Owner، اگر بخواهید از Evidence-Based Management (EBM) استفاده کنید، باید نگاه خودتان را از «برنامه‌ریزی مبتنی بر حدس و گمان» به «مدیریت مبتنی بر شواهد و داده» تغییر دهید.

  • EBM یک چارچوب اسکرام برای مدیریت محصول با داده واقعی است.

  • به جای اینکه بگیم "احساس می‌کنم این فیچر خوبه"، می‌پرسیم "چه شواهدی داریم که این فیچر واقعا برای بیزنس و مشتری ارزش ایجاد می‌کنه؟".

۱. تعریف و فلسفهٔ EBM

EBM (Evidence-Based Management) یک چارچوب ارائه‌شده توسط سازمان اسکرام است که هدف آن ارتقای توانایی سازمان‌ها در بهبود مستمر ارزش محصولات و خدمات از طریق استفاده از داده‌ها و شواهد واقعی است.
در این رویکرد:

  • تصمیم‌گیری‌ها مبتنی بر داده‌های معتبر و قابل‌اندازه‌گیری انجام می‌شوند.

  • تیم محصول و استیک‌هولدرها به‌جای اعتماد به شهود یا فشارهای بیرونی، بر شواهد و نتایج واقعی تمرکز می‌کنند.

  • ارزش محصول نه فقط بر اساس تحویل فیچر، بلکه با توجه به میزان اثربخشی آن در دنیای واقعی ارزیابی می‌شود.

۲. چهار حوزهٔ کلیدی ارزش (Key Value Areas – KVAs)

EBM چهار حوزهٔ کلیدی برای ارزیابی موفقیت یک محصول معرفی می‌کند. هر Product Owner باید تصمیم‌ها و سنجه‌های خود را در چارچوب این حوزه‌ها تنظیم نماید:

  1. ارزش فعلی (Current Value – CV)

    • بیانگر میزان ارزشی است که مشتریان و سازمان در حال حاضر از محصول دریافت می‌کنند.

    • مثال: درآمد فعلی، رضایت مشتری، سهم بازار، شاخص وفاداری مشتری (NPS).

    • پرسش کلیدی: آیا محصول ما اکنون برای مشتریان و کسب‌وکار ارزشمند است؟

  2. ارزش بالقوه (Unrealized Value – UV)

    • نشان‌دهندهٔ فرصت‌های ارزش‌آفرینی است که هنوز بالفعل نشده‌اند.

    • مثال: بخش‌های بازار دست‌نخورده، نیازهای برآورده‌نشده مشتریان، نوآوری‌های بالقوه.

    • پرسش کلیدی: کجا می‌توانیم ارزش بیشتری برای مشتریان خلق کنیم؟

  3. توان نوآوری (Ability to Innovate – A2I)

    • میزان توانایی تیم و سازمان در تحویل تغییرات، نوآوری‌ها و قابلیت‌های جدید.

    • مثال: سرعت توسعه، کیفیت کد، انعطاف‌پذیری زیرساخت‌ها، توان پاسخ‌گویی به نیازهای جدید.

    • پرسش کلیدی: آیا ما توانایی ایجاد تغییر و نوآوری در محصول را داریم؟

  4. زمان رسیدن به بازار (Time to Market – T2M)

    • سرعتی که با آن می‌توان ایده‌ها، قابلیت‌ها یا تغییرات را به مشتری ارائه کرد.

    • مثال: مدت‌زمان چرخهٔ توسعه تا انتشار، فرکانس استقرار (deployment frequency)، میانگین زمان رفع باگ.

    • پرسش کلیدی: چقدر سریع می‌توانیم ارزش جدید را در اختیار مشتری قرار دهیم؟

۳. چرخهٔ عملیاتی EBM (گام‌به‌گام برای PO)

گام اول: اندازه‌گیری وضعیت فعلی

  • داده‌های کمی و کیفی محصول را جمع‌آوری کنید.

  • داده‌ها را در چهار KVA بالا دسته‌بندی نمایید.

  • وضعیت فعلی را به‌صورت تصویری یا گزارشی شفاف برای تیم و استیک‌هولدرها ارائه دهید.

گام دوم: تعیین اهداف قابل‌اندازه‌گیری

  • اهداف باید مشخص، قابل‌اندازه‌گیری و مرتبط با ارزش باشند.

  • مثال: «افزایش رضایت مشتری از ۶۰٪ به ۸۰٪ در شش ماه آینده» یا «کاهش زمان انتشار فیچر از سه ماه به شش هفته».

گام سوم: ساخت فرضیه‌ها

  • برای دستیابی به هدف، فرضیه‌هایی تدوین کنید.

  • مثال: «اگر فرآیند پرداخت در اپلیکیشن ساده‌تر شود، نرخ بازگشت کاربران افزایش خواهد یافت».

گام چهارم: اجرای آزمایش‌ها

  • تغییر یا فیچر را در مقیاس محدود پیاده‌سازی کنید (مانند A/B تست).

  • نتیجه را در محیط واقعی بسنجید.

گام پنجم: اندازه‌گیری و تحلیل نتایج

  • داده‌ها را قبل و بعد از تغییر مقایسه کنید.

  • بسنجید آیا فرضیه تأیید یا رد شده است.

گام ششم: تصمیم‌گیری مبتنی بر شواهد

  • در صورت تأیید فرضیه، آن را در مقیاس بزرگ پیاده‌سازی کنید.

  • در صورت رد فرضیه، آن را کنار بگذارید یا اصلاح کنید.

گام هفتم: تکرار چرخه

  • این فرآیند یک چرخهٔ مداوم است، نه یک اقدام یک‌باره.

  • با هر تکرار، تیم محصول دانش بیشتری کسب کرده و ارزش بیشتری تولید می‌کند.

۴. نقش Product Owner در EBM

به‌عنوان PO، وظایف شما در به‌کارگیری EBM عبارت است از:

  • شفاف‌سازی داده‌ها: اطمینان حاصل کنید که همهٔ اعضای تیم و استیک‌هولدرها به داده‌ها دسترسی داشته باشند.

  • تمرکز بر ارزش واقعی: اولویت‌بندی بک‌لاگ باید براساس شاخص‌های ارزش (نه صرفاً فشار بیرونی یا ترجیح فردی) صورت گیرد.

  • تسهیل یادگیری مستمر: حتی آزمایش‌های ناموفق، داده و تجربه ارزشمند تولید می‌کنند که باید در تصمیم‌های بعدی استفاده شوند.

  • گفت‌وگو با ذی‌نفعان: داده‌ها را به زبان ساده و قابل‌فهم منتقل کنید تا اعتماد و هم‌سویی ایجاد شود.

۵. مثال کاربردی (مطالعهٔ موردی ساده)

فرض کنید شما مالک محصول یک اپلیکیشن خدمات خودرو هستید:

  • ارزش فعلی: ۵۰۰ کاربر فعال ماهانه و درآمد ثابت از سرویس‌ها.

  • ارزش بالقوه: بازار شهرهای دیگر که هنوز ورود نکرده‌اید.

  • توان نوآوری: انتشار یک فیچر جدید به‌طور متوسط سه ماه زمان می‌برد.

  • زمان رسیدن به بازار: رفع باگ‌های حیاتی حدود دو هفته طول می‌کشد.

هدف

«کاهش زمان انتشار فیچر از سه ماه به یک ماه».

فرضیه

«اگر فرآیند تست نرم‌افزار خودکار شود، مدت‌زمان انتشار به نصف کاهش خواهد یافت».

آزمایش

یک فیچر کوچک را با تست خودکار پیاده‌سازی و منتشر کنید.

نتیجه

زمان انتشار واقعی را بسنجید و با چرخهٔ قبل مقایسه نمایید.

۶. جمع‌بندی

EBM به Product Owner کمک می‌کند تا:

  • از داده‌ها برای هدایت تصمیم‌ها استفاده کند.

  • ریسک سرمایه‌گذاری روی فیچرهای کم‌ارزش را کاهش دهد.

  • هم‌سویی تیم و سازمان را حول اهداف ارزش‌آفرین ایجاد کند.

  • به‌طور مداوم، ارزش محصول را برای مشتری و سازمان افزایش دهد.

  • سند رسمی EBM در سازمان رسمی اسکرام را مطالعه کند. (به فارسی ترجمه شده است.)


product ownerدادهاجایلاسکرام
۰
۰
آرتا مکبری
آرتا مکبری
صاحب محصول و اجایل کوچ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید