علی‌اصغر شربتی
علی‌اصغر شربتی
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

چگونه بر «شعر» مرور کتاب بنویسیم؟


می‌دانیم شعر هم تألیف است. بی‌تردید، شاعر با زمینه، فکر و سویه‌هایی شعر می‌سُراید، چیزی او را بر انگیخته است، به خاطر چیزی، کسی، تأملی شعر را تألیف کرده، آفریده، از اول تا آخر شعر مضمون یا مضامینی را دنبال می‌کند. «احساس» چیزی است که از فُرم بر می‌آید، محتوا که عمدتاً به بیانِ غیرحسّی در می‌آید. بنابراین انگار می‌توان مجموعه‌های شعری را همانند کتاب‌های غیرادبی مرور کرد و نوشت. من، بی‌تحقیق و با چیزی که در ذهن دارم، سه گونۀ ادبی را از هم متمایز می‌کند و مرور نوشتن‌اش را بررسی می‌کنم.


یک. داستان‌ها. به نظر می‌رسد مرور «داستان» کار سختی نباشد. شخصیت، پیرنگ و مسائل دیگری است که می‌توان آن‌ها را دست‌مایۀ نقد و بررسی قرار داد. البته گاهی می‌توان برای نگاشتنِ مرورِ داستان‌ها از روای‌های ادبی استفاده کرد. یعنی نوعی آفرینش مجدد. برای نمونه هنگامی گزارش به خاک یونان را خواندم بعدش این سطور را نوشتم:

شاید خوابِ صبح اوایل تابستان را که گنجشک‌ها جیک‌جیک‌کنان برایتان لالایی می‌گویند و گرم‌گرمک آفتاب هم پیدایش می‌شود تجربه کرده باشید. حس خواب و بیداری، احساس اندکی کنتراست نامعمول داشتن در سطور این کتاب داشتم (یا دیدم) این بود که اگر هم حال خوبی نداشتم و کتاب را باز می‌کردم تا بخوانم اگر می‌خواستم از کتاب متنفر باشم، نمی‌شد؛ با اینکه می‌دانستم این چیزی نیست که تاکنون از نوعِ این لذت برده باشم: «نوع جدیدی بود که از آن لذت بردم»

دو. روایت‌های ادبی. نوع بعدی روایت‌هایی ادبی که غیرداستانی‌اند. این نوع روایت‌ها البته ایدۀ کلی دارند و این ایده با لحنی خاص و چینشی از کلمات و تعبیرها کنار هم قرار گرفته. البته که باید منطق هم داشته باشد. بااین‌حال ممکن است گاهی این منطق رعایت نشود، خلأهایی در روایت دیده شود. (روایت «تایتانیک» احسان عبدی‌پور را اگر بشنوید، فرم عالی‌اش را که کنار بگذارید، یک جایی خلأیی حس می‌شود، انگار یک جایی آن اواخر کم می‌گذارد وقتی که از آن توصیفِ خوب به «عشق به سینما» می‌رسد.)

سه. شعر. برای سنجشِ مجموعه‌های شعر توجه به واژگان بسیار کاربردی است. شعر برآمده از زمان، متن و تألیف است. از ذهن و زبانِ کاربردهای زمانه و مردم بر می‌آید. (ممکن است زبانِ داستان‌هایی زبانِ زمانه نباشد؛ داستان‌ها و رمان‌های تاریخی را به یاد آورید که زبان متفاوتی دارند، مانند «رود راوی» ابوتراب خسروی) مثلاً امروزه از واژگان و اصطلاحات زمان حافظ استفاده نمی‌شود. اگر امروزه کسی بخواهد چنان واژگان و کاربردهایی را در شعر ش به کار برد باید معنایی متفاوت، بدیع و، درعین‌حال، زیبا بیافریند. اما اگر تکرار همان معانی گذشتگان باشد بی‌فایده است. پس واژگانِ شعر باید واژگانِ امروزی باشد. این را می‌توان نخستین نکته در مرورِ کتاب‌های شعری دانست. دومین نکته به «تألیف» بودن شعر بر می‌گردد. شاعر، چنانکه گفته شد، با ایده، فکر و زمینه‌ای شعر می‌سُراید. مرور کتاب شعر یافتنِ همین ایده‌ها و اندیشه‌هایی است که شاعر در پیِ بیان آنست. البته باید به این نکته هم توجه داشت که شعر به‌جهتِ استفاده از عنصر خیال در فُرم چندین احتمال را در خود دارد. با این حال، این نکته نیز چندان خللی به یافتنِ فکر شاعر نمی‌کند، می‌توان از راه‌های مختلف فکرِ شاعر را به دست آورد، البته که باید توجه داشت که بیان شعری رهزن است.

با این نکات به نظر می‌رسد بتوان بر کتاب‌های شعر مرور نوشت، از راه واژگانشان و از راه یافتنِ مضمون یا مضامینی که شاعر در پی بیانِ آنست.

شعرداستانروایترمانکتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید