علی شیرودی
علی شیرودی
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

سفرنامه سوریه - قسمت اول

‏‎سال ١٣٧٧دانشگاه امیرکبیر برنامه اي براي عيد گذاشته بود ... ‏‎سفرزيارتي ، سياحتي به سوريه ‏‎... حس كردم براي ما كه به دليل نداشتن پاسپورت امكان خارج ازكشور رفتن تامدتها امكان پذيرنيست ، فرصت بسيار خوبيه بريم خارج ازايران

ايران هم روابط فوق العاده حسنه اي با حافظ اسد داشت وزمان جنگ هم مقابل تمام اعراب ايستاد و پشت ايران دراومد ...

‏‎ازطرفي هم عتبات عاليات به حساب ‏‎ميومد و تيمي كه ميخواستن بيان احتمالا مذهبي بودن و شاید خيلي نميشد باهاشون دمخورشد ... ‏‎درهرصورت ازرفقاي جينگم فقط سپهر گفت كه پايه هست و مياد ‏‎

دانشگاه برامون ويزاي گروهي گرفته بود و توي يه ويزا يه برگه بزرگ بود ‏‎و اسم همه توش بود

‏‎توي پرواز من و سپهركنارهم بوديم و ديديم يه سري با والدين اومدن و يه سري هم خیلی حزب اللهي ميزدن و يه سري هم نخاله ‏و اهل دل ‎

كارمنداي دانشگاه هم بازن وبچه بودن و دانشجوهاي متاهل هم بازوجشون وماها فقط ابول آقا مراد بوديم

‏‎هواپیما از ابتدای مسیر تکون میخورد و فكركنم ازتبريز ردشده بوديم ديديم تكون هاي هواپيما داره زياد وزيادتر ميشه ... من كمربندم بسته بود و سپهر كمربندش بازبود ... ‏‎يه لحظه ديدم سرهواپيما اومد پايين و به سمت پايين باسرعت تمام رفتيم ‏‎... سپهر دستش روي صندلي جلويي بود ورفت هوا وسرش خورد به سقف بالاي سرمون ، جايي كه ساك هاي دستي توش بود ... ‏‎من روي صندلي ميخكوب شده بودم و اشهدم رو خوندم و فقط ياد مادرم و پدرم و خانوادم افتادم ويواش بقيه رو نگاه كردم ... همه به سمت بالا پرت شدن و جيغ و سروصدا بود و يكي كه مذهبي بود نعره ميكشيد وياحسين ميگفت ... ‏‎وحشتي تمام هواپيمارو گرفته بود وكار رو تموم شده ديديم همه ...

‏‎بالاخره بعد چندثانيه سقوط آزاد خلبان هواپيما رو كنترل كردو به حالت عادي برگشتيم و چند لحظه بعد گفتن چاله هوايي بوده و چند هزارپايي سقوط آزاد داشتيم وخلبان روس هست ومسلط به هواپيماي توپولوف ... ‏‎اينكه مسلط بود پشم هاي همه رو ريخت ، اگه مسلط نبود خداميدونه چي ميشد ... ‏‎خلاصه با ترس ولرز و خشتك هاي مرطوب رسيديم دمشق ...

‏‎توي فرودگاه شوك شده بوديم ... در ودافهاي سوري دلبري ميكردن وما تازه از ايران رسيده بوديم و مثل نديد بديدها بوديم ...

‏‎سوار ميني بوس هاشديم ورفتيم به سمت هتل ...

خاطراتسفرنامهپلی تکنیکسوریه
دانش آموخته مهندسی متالورژی ، بازرگان ، کارآفرین ، شیفته تاریخ و سفر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید