نه عاشقم که از عشقم بگویم. نه فارغم که از آسودگی بگویم. یک چیزی میان این دو را تصور کن. چیزی درست میان آن ها. عاشقی فارغ. عاشقی که سخت نمی گیرد بر خودش و هر لحظه عاشق می شود و دوست می دارد. عاشق امروز می شود و عاشق دیروز. عاشق خودش در آینده می شود و عاشق آیینه ای که خودش را نشان می دهد. عاشق تو می شود که می خوانی. عاشق دوستش می شود ، عاشق ذهن های متفکر و دهن های پر کار بذله گو می شود. عاشق آن هایی می شود که دنیا دنیا با او فاصله دارند اما بی اعتنا از کنار او در همین دنیا می گذرند. عاشق آن هایی که با او بحث می کنند. عاشق آن هایی که توجه می خواهند، آن هایی که نمی خواهند. اصلا کسی را در نظر بگیرید که هر لحظه عاشق است.عاشق می شود و دوست می دارد. با وجود اینکه تعداد اندکی از آدم ها عشقش را درست تعبیر می کنند و یا از آن مطلع می شوند. کسی را در نظر بگیرید که دوست دارد که دوست بدارد و دیگران را در لذت دوست داشتنش شریک کند.
کسی را در نظر بگیرید که نه عاشق است نه فارغ.
یکی است مثل من. اصلا خود من :)
پ ن : چند ثانیه ای کوتاه، به دنبال یکی از پر زرق و برق ترین اپ ها گشتم. خاطرم آمد اینستاگرامم را حذف کرده ام. گفتم : چه بهتر، چه کسی محرم تر از شما برای دیدن و خواندن :)