Aion
Aion
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

منو اون، بهترین دوستا و بدترین دشمنای هم...

تاریکی برای شب نیست!...بعضی وقتا حتی توی روز روشن هم، همچی تاریکه
تاریکی برای شب نیست!...بعضی وقتا حتی توی روز روشن هم، همچی تاریکه


سلام؛( شب به اصطلاح قشنگ"که اصلا هم قشنگ نیست"تون بخیر

یادمه کلاس هفتم، وقتی کارنامه های ترم اول اومد، دیدم چه گلایی کاشتم، 18 و 19.
قطعا واسه من سخت بود:(...چون کسی نبودم که با این نمره ها کنار بیاد...در واقع هیچوقت زیر 20 نبودم و این برام ناراحت کننده بود

ترم دوم هفتم اومد، خوب بود. دوباره همونی که میخواستم شدم، بیسته بیست
اومدیم هشتم، ترم اول هی بدک نبود. ترم دوم هم عالی بود، خیلی از خودم راضی بودم اون موقع...چون بین ماهی و غزال و دینا، اول بودم و یه حس غروری داشتم. اونجا بزرگ ترین اشتباهم رو کردم، غرور!

وارد نهم شدیم. من که رو هوا بودم بخاطر اول بودنم، دینایی که قسم خورده بود دوباره اول باشه و غزاله ای که با زینب و سارا خوب گرم گرفته بود و پشت سر هم تک! های رنگ و وارنگ میورد و عین خیالش هم نبود، میدونی چرا؟ چون داستانایی که سارا از دوستیای خودش میگفت، قطعا از "انقلاب مشروطه " ای که خانم جوانمرد میگفت شنیدنی تر بود!

شاید بگی ماهی کجا رفت؟؛)....مائده زرنگ ترین و تودار ترین فرد جمع بود و گلیم خودش رو از آب کشید بیرون...روز اول هشتم، واسش جا خالی گذاشته بودیم بین خودمون توی صف...وقتی اومد، داد و بیداد کردیم که هوی ماهی پاشو بیا...اما میدونی، حتی نگاهمون هم نکرد و رفت مستقیم توی صف نهمیا!...بعله، وقتی توی تابستون ماها میخوردیم و میخوابیدیم، ماهی خانم جهشی خونده بود و الحق که نوش جونش، ولی اون جزغاله ای که ماها شده بودیم هیچ جوره قابل درمان نبود:)...بگذریم...

ترم اول نهم اومد و ....به به، بازم گل کاشته بودم، یه گلی هم که ریشه عمیقی داشت...علوم 18...مطالعات 17... و میدونی چیشد؟....یادته گفتم دینا میخواست جای خودش رو ازم بگیره؟ افرین، گرفت. خوبم گرفت..بازم من دوم شدم و الان که دارم مینویسم، توی سوختن آتیش حسادت غرقم، اما این اخرش نیست!...همینجا قول میدم به خودم و تویی که میخونی، قول میدم خرداد عکس کارنامه سراسر 20 مو میزارم و گند امروزم رو جبران میکنم...منو دینا بهترین دوستای همیم اما موقع درس و نمره، سرسخت ترین دشمنای هم....من قول میدم دوباره من بشم اول و اون دوم....تمام

همچنین بخوانید:

https://virgool.io/GcomicsH/%DB%8C%DA%A9-%D9%85%D9%86-%D8%A8%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%87%D8%A7-zjkqmay9qweu


کارنامهروزمرگینویسندگیخاطراتمدرسه
ما مهره های شطرنجی هستیم که با خواست خودمون وارد زندگی نشدیم و مجبور به اطاعت از فرمانِ دست هایی از درون تاریکی هستیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید