ویرگول
ورودثبت نام
آیما شیخ
آیما شیخمن آیما شیخ هستم.نویسنده و گوینده! دوست دار کتاب و همچنین،عاشق تجربه های جدید!
آیما شیخ
آیما شیخ
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

فصل دلبری برگ ها🍂

کم‌کم بوی پاییز میاد وما باید به پاییز سلام کنیم و با تابستان خداحافظی کنیم. امروز که رفتم حیاط، هوا حسابی سرد شده بود. برعکس چند روز پیش که می‌توانستم به آفتاب بگویم دمت گرم که حسابی ما را سوزاندی، حالا باید بگویم کجایی آفتاب عزیز؟ بیا و کمی گرممان کن! باد هم انگار داشت به من می‌گفت: «آیما! بیا با من همراه شو، برویم دور دور! فقط کافیست خودت،را به من بسپاری.تا من تورا به دور دست ها ببرم.!

وقتی نگاهم به تاک انگور و بقیه گل و درخت‌ها می‌افتد، دلم برایشان تنگ می‌شود. دارند کم‌کم بار و بندیلشان را جمع می‌کنند و می‌روند برای خواب زمستانی. 😴 یکهو دلم می‌گیرد که این همه سرسبزی قرار است تبدیل به برگ‌های خشک و بی‌جان شود.

همین که ذهنم به سمت باران و برف می‌رود، دلم هم با آن پر می‌کشد. آن لحظه که دارم در برف سفید، یک کاسه آش داغ مامان‌پز می‌خورم،و به خواهرم نگاه میکنم که برای ادم برفیمون،شال گردن اورده که سردش نشه .یا حتی وقتی پدرم به خاطر برف زیاد سر کار نمی‌رود و ما با خوشحالی می‌رویم کوه تا برف‌بازی کنیم، یا بوی،خوش عطر نارنگی که آدم را یک سر تا بهشت می‌برد و می‌آورد...

به خودم که نگاه می‌کنم، می‌بینم عه! یک لبخند خوشگل و بامزه روی لبم جان گرفته. انگار همین دیروز بود که تابستان با تمام گرما و جنب و جوشش، ما را در آغوش گرفته بود و حالا، نسیم خنک پاییزی، قصه‌های تازه‌ای برای گفتن دارد. قصه‌هایی از رنگ‌های گرم، از برگ‌های رقصان در باد، و از خاطرات شیرینی که در کنار عزیزانمان خواهیم ساخت. پاییز، با تمام دلتنگی‌هایش، فصل دلنشینی است که قلبمان را با آرامش و زیبایی پر می‌کند.

پاییزتابستانبرفدلنوشتهزندگی
۹۰
۱۹
آیما شیخ
آیما شیخ
من آیما شیخ هستم.نویسنده و گوینده! دوست دار کتاب و همچنین،عاشق تجربه های جدید!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید