ٱذرخݰ⦕⦖ عـزےزے
ٱذرخݰ⦕⦖ عـزےزے
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

خاطرات سربازی محاله یادم بره

دیروز نوشته یکی از دوستان ویرگولی باعث شد یاد خاطره‌ای از دوران سربازی زنده بشه. دوران سربازی همه‌اش خاطره اس(دل خانوما که نمیرن سربازی آب).


سال 77 بعد از گذروندن دوره آموزشی سربازی، افتادم یکی از پادگان‌های لویزان. صبحش رفتم پادگان و خودمو معرفی کردم و چون کار با کامپیوترم خوب بود، گفتن برو توی قسمت آماد و انبار، اونجا چند تا کامپیوتر هست و یکی از افسر وظیفه‌های اونجا داره ترخیص میشه و دنبال جایگزین میگرده. رفتم قسمت آماد و گفتن که فرمانده بخش، جناب سرگرد (فاملیش یادم نیست، اسمش هوشنگ و آدم خوب و مهربون و باشخصیتی بود) رفته بیرون و توی اون اتاق منتظر باش. رفتم توی اتاق و چند تا کامپیوتر و چند تا افسر وظیفه و سرباز پشت کامپیوترها مشغول بودن. سلام علیکی کردیم و نشستم. معمولاً اینجور جاها، سربسر تازه واردها و بقول معروف آشخورها میذارن و مسخره بازی در میارن. اما بچه‌های خوبی بودن و منم سنم و درجه‌ام ازشون بیشتر بود(اون زمان کارشناسی ارشدها کم بودن و تحویلشون میگرفتن و ستوان یک میشدن) و تحویل گرفتن و به بچه کجایی و چی خوندی و چند ماه خدمتی و... گذشت.

من روی صندلی کنار در منتظر نشسته بودم و دوستان پشت کامپیوتر با شور و حرارتی وصف ناپذیر مشغول مار بازی. مرتب اصرار می کردن که بیا یه دست با هم بازی کنیم و بازی خوبیه و... منم که با بازی هایی مثل Doom و Duke 3D و Wolf و Need for Speed و پوکرو...بازی میکردم واسم اُفت داشت که بشینم کِرم بازی کنم. گفتم یه موقع جناب سرگرد بیاد ببینه زشته، میگه این هنوز نرسیده داره بازی می کنه. همچنان مشغول تماشای دوستان و هیجانشون شدم و منتظر. نزدیکای ظهر بود با خودم گفتم بذار برم یکم باهاشون بازی کنم. رفتم و هنوز یه دست بازی نکرده بودم که یه جناب سرگرد خوشتیپ اومد و بلند شدیم و واسش پا چسبوندیم و گفت "جناب سروان اومده آموزش بده یا آموزش ببینه؟؟" گفتن که تقسیم شده اینجا و...خلاصه که بخیر گذشت و نزدیک بود مار بازی و کودک درون کار دستم بده.

فرداش چند تا بازی با فلاپی بردم و ریختم روی کامپیوتر(بازی‌ها احتیاج به نصب نداشتن، فقط کپی می کردیم) و یادشون دادم و این شد که باهاشون خیلی صمیمی شدم(دوست ناباب). کِرم بازی هم کنار گذاشته شد و گاهی که سربازی از بخش‌های دیگه می اومد و سراغ کرم بازی رو می گرفت، بقیه مسخره‌اش می کردن و می‌گفتن آخه کرم بازی هم شد بازی؟ این همه بازی خوب هست.مدتی بعد کامپیوترهارو چک کردم، دیدم مسئول قبلی کلی بازی روی کامپیوتر واسه خودش مخفی کرده بوده و به بچه ها نمی‌گفته.

این بود یکی از خاطرات دوران سربازی.



  • این بازی کلاسیک رو می تونین اینجا بازی کنین که یکی از بازی‌های آنلاین گوگل هست.
  • همینطور از اینجا و اینجا و اینجا، پیشرفته تر، آنلاین و چند نفره.
  • قدیما سیستم عامل DOS استفاده می‌کردن. کل سیستم عامل با تمام مخلفاتش حدود 3-2 مگ بود و روی 2 تا فلاپی جا می‌شد و احتیاج به نصب نداشت. اصل سیستم عامل 3 تا فایل بود (مجموعا 300-200 کیلوبایت) که فقط باید اونارو با یه دستور خاص روی هارد می‌ریختیم که هارد Bootable بشه و DOS بیاد بالا. یکی از فایل‌های ضمیمه سیستم عامل (که وجودش الزامی نداشت) برنامه QBasic برای برنامه نویسی بیسیک بود و یکی از فایل های نمونه‌ای که به زبان بیسیک گذاشته بودن، Nibbles (آقا با چیز دیگه ای اشتباهش نگیرین خواهشا) یا همون کرم بازی بود. این بازی چون یکی از ضمیمه های DOS هست، روی کامپیوترهای پادگان وجود داشت.
برنامه QBasic و بازی مار
برنامه QBasic و بازی مار


  • حالا فکر نکنین اونجا همه‌اش مشغول بازی بودیم، کار زیاد بود، وقتای خاص، که همه میدونن کی هست، بازی می‌کردیم. البته بخاطرش زیاد هم اضافه خدمت خوردیم.
  • یه برنامه برای انبار‌داری داشتن که با FoxPro نوشته شده بود. فاکس پرو برای اینجور برنامه‌ها که بانک اطلاعاتی داشتن استفاده می‌شد و هرکی می‌تونست با فاکس پرو برنامه بنویسه نونش تو روغن بود.
  • میگن بیل گیتس عشقش نوشتن برنامه نویسی به زبان بیسیک بوده. می‌گفتن GWbasic در حقیقت GatesWilliamBasic هست.
  • دوستان خوب و با معرفتی توی اون دوران داشتم. یکی از این دوستان نازنین خلیل آهنگران بود که توی سقوط هواپیمای یاسوج از دست رفت. یاد و خاطره اش گرامی.
  • بازی نوستالژیک snake گوشی های نوکیا که دیگه گفتن نداره
  • حرف اون پسرایی که میگن ما تو سربازی هیچ کاری نمی‌کردیم و توالت نمی‌شستیم و سرباز داشتیم همه کارمون رو می‌کرد و همه‌اش مرخصی بودیم و تو گوش فرمانده زدیم و ... باور نکنین. بعضی‌هاشونم با اسلحه‌هایی کار کردن و عملیاتی‌هایی انجام دادن که حتی توی Call of Duty هم قلفش(قفلش) باز نشده.


نوشته های قبلیم در مورد بازی

https://virgool.io/azarakhshaaa/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%A6%D9%88-%DA%AF%DB%8C%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%86-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%AA%DB%8C-%D9%88%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D9%85-s9y7zrqvvojm
https://virgool.io/GameWorld/%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B9%D8%B5%D8%A7%D8%A8-%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D8%9F-imzlxj4u9rps
https://virgool.io/GameWorld/%D8%A8%DB%8C%D8%A7-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%85-z28ovvsicu35
https://virgool.io/GameWorld/%DB%8C%DA%A9-%D8%B9%D8%AF%D8%AF-%D8%A2%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%87-xgra3gvxifsx
https://virgool.io/@azarakhshaaa/%D8%AA%D9%88-%D8%AD%D8%AF%D8%B3-%D8%A8%D8%B2%D9%86-%D9%85%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B4-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D9%85-gqx35fm3zfdi



و ابراز لطف جناب آقای دست انداز عزیز که حسابی شرمنده کردن(می خوام پای همه نوشته هام اینو بذارم. کاش میشد اینو پرینت بگیرم و با خودم ببرم اون دنیا)

https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%86%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%DB%8C%D8%B1%DA%AF%D9%88%D9%84%DB%8C%DA%A9%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%AE%D8%B4-%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2%DB%8C-q03fm2vgfx8t



بازیخاطرهدلنوشتهعجیبحال خوبتو با من تقسیم کن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید