صبح یعنی ساز آب و آبشارو نغمه ی رودخانه ها ... صبح یعنی یک سلام دیگرو دیدن پروانه ها
صبح یعنی صاحت صاحبدلان عاشقان ... صبح یعنی چهچه بلبلان دیدن زیبا دلان
صبح روز دیگریست دیروز و فردا را رها کن ... چشم دل بگشا بنگر نظری بر لطف خدا کن
خداوندا صبح من را با غم آغازش مکن ... صب را با نامت آغاز میکنم باهمه خوب و بدش سازش میکنم
صبح را با نام رب آغاز و با ذکر اشهد به پایان میبرم ... من ندانم، صبح دیگر یا طلوع دیگری خواهم بدید ؟
یا ربا ،یاربا هر صبح و هر شامم بدست تو نمایان میشود ... صبح روشن با امیدت بگذرد
تاشب به پایان میشود ، تا شب به پایان میشود