با اینکه بوی جوراباش اذیتم می کرد ٬ اما دوسش داشتم.
قاعدتا باید یه آدم چاق بود با شکم گنده ٬ اما یه لاغر مردنی بود که فقط لنگ این بود که ۲ ماه بره باشگاه !
ولی هیچ موقع این دو ماه نرسیده بود !
همیشه سیگار آرومش می کرد تا باشگاه !
قوطی آبجوی کنار کامپیوترش جذاب تر بود تا دم نوش گیاهای کوهی !
همین اخلاقای گندش از بقیه جداش میکرد ٬ اما حرص منو در میاورد ٬ مخصوصا موقع هایی که تو آرایشگاه زُل می زد بهم ! اونجا تنها جایی بود که میشد یه ساعت میشد نگاش کرد !
فکر کشتن این آدم لاغر مردنی جوراب بو گند رو هر روز تو سرم می پروروندم !
بلاخره یه روز اینکارو می کنم ! همین روزا جلو آینه خفتش می کنم و خونش رو می پاشم رو دیوار !