با شِکَر زیاد
با شِکَر زیاد
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

بهم بدهکار بود ! منم دیگه هیچی نداشتم !


هر روز چشمم تو چشمش میفتاد ٬ وقتی لنگ بود بهش حال داده بودم !

هیچ موقع نزاشتم لنگ بمونه ! به قول معروف هواشو داشتم !

هرموقع داشت به مو میرسید که پاره بشه ٬ به دادش میرسیدم !

حالا من داشتم به خاک می رفتم و تو آینه به چشام زل زده بود و بِرّ و بِرّ منو نگاه می کرد !

دلنوشتهدل نوشتهنویسندگیچرک نویسداستان کوتاه
لطفا قهوه رو دو تا بکنید ٬٬ بیا رو به روی من بشین٬ تو چشام نگاه کن به جای زُل زدن به فنجونت ! من اونقدرا هم به درد نخور نیستم ! منو دور ننداز !!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید