با کی تقسیم کنم شادیمو ؟؟
اونقدر چیز بزرگی نیست که دور و بریام بفهمن و خوشحال شن از گفتنش !!؟
ولی برای من خیلی بزرگه ! اما هیشکی نیست شریکش کنم !!
چقدر عجیب شد !!
به یه موفقیتی هر چند کوچیک برسی ٬ اما نتونی به کسی بگی !
صحبت عشق و عاشقی نمی کنم !
دارم در مورد آدما حرف می زنم ... از تنهاییشون !
من چرا ؟!؟
دوست دور و برم کم ندارما ٬ آدمایی که از موفقیت هات خوشحال شن دورم هست ٬ اینستاگرامم دایرکتش کنتور میندازه ! واتس اپپ و تلگرامم چرخش می چرخه بحمدلله ...
اما من تنهام !
الان ٬ تو همین لحظه ٬ این ثانیه هایی که من الکی خوشحالم ٬ هیشکی نیست بهش بگم !!
خلاصه ... دورمون شلوغه ولی تنهاییم !
متنفرم از این سرعت پیشرفت تکنولوژی !! داره به هم وصلمون می کنه ٬ اما تنها تر داریم میشیم !
من می ترسم !
از این که من بشم یه پروفایل می ترسم !
از اینکه آدما رو دیگه نتونم بغل کنم می ترسم !
اره ٬ من می ترسم از اینکه دیگه نتونم صورت آدما رو بدون ماسک ببینم !
من از اینستاگرام و تلگرام و واتس اپپ و گوگل می ترسم !!
می ترسم دیگه خوده آدما رو نبینم !
تعداد آدمایی که میشناسمشون اما ندیدمشون داره زیاد میشه ! از اونا فقط یه پروفایل میشناسم !!
آره خیلی می ترسم ! همین الان چرت نویس هامو دارم برای گوگل می نویسم که ویرگول توشه !!
بعد تویی می خونی که از من یه پروفایل میشناسی !!
من ترسیدم از اینکه خود واقعیم تبدیل بشه به یه پروفایل و تهش سنگ قبر !!!!
دکتر هم رفتم ٬ گفت چیزیت نیست ! فقط خزعبلات رو خوب کنار هم میچینی و به هم ربطشون میدی !
یه بنده خدای کارتون خوابی رو دیدم زیر پل شلوغ و پلوغ می خوابید !
یه بار بهش گفتم چرا نمیری یه جای ساکت و آروم بخوابی ؟
گفت اینجا بهتره ٬ صدای ماشینا و هیاهوی مردم باعث میشه کمتر صداهای تو مغزم رو بشنوم !!
به زعم من ؛ بشر زمانی رو به زوال حرکت کرد که تونست آب رو بفرسته تو لوله ها !!
و صفحه نمایشی اختراع کنه که بشر بتونه بهش ساعت ها خیره شه !
وگرنه الان هممون کنار رودخونه ها ٬ زندگیِ آروم تری داشتیم و مناظر واقعی قشنگ تری رو می دیدیم!!