مهبا·۳ سال پیشنفر سوماتاق کار فریدابه رنگهای مرتب چیده شده روی میز نگاهی می اندازم، خوب میدانم که موقع کشیدن نقاشی دیگر خبری ازاین نظم نیست دیه گو هم همینطور ا…
مهبا·۳ سال پیشرها کنامروز جمعه ۲۱ آبان تهران بارونی و طوفانی و من که دیگه بی حس شدم، سر شدم از خستگی از طولانی شدن و کش اومدن این بازه ی زندگیم از تموم نشانی…
مهبا·۳ سال پیشکتابفروشی بهار...فکرم میره سمت کتاب نوشتن،میگم کسی که میخواد کتابش صدا کنه باید رسانه داشته باشه، پس بلاگری! فکرام میگن نه خوب درنمیاد. ذهنم میپره سمت کا…
مهبا·۳ سال پیشفرارکن! روز اولاز خواب بیدار میشم یادم نیست چه خوابهایی دیدم اما هنوز صدای فریاد توی گوشم هست، نفس عمیق میکشم بوی خون توی دماغم میپیچه هنوز هم یادم نیست…
مهبا·۳ سال پیشفرار کن!این روزها این روزهای سیاه و گنگ که مرگ در شهر شانه به شانه ی ما می آید که حال همسایه ما با وحشت عجین شده است که خبر خوب گم شده است که حال خ…