اگر پست های قبلی رو نخوندید پیشنهاد میکنم که بخونیدشون
اواخر جنگ جهانی دوم، هنری بیچر پزشک متخصص بیهوشی فارغالتحصیل از هاروارد که کارش درمان مجروحین جنگی بود متوجه شد که مورفین تموم شده. سربازای زخمی بدون مورفین؟ بدون مسکن؟ با اون درد؟ چطوری از پسشون بیاد؟
یه سرباز زخمی اومده بود که بیچر قرار بود عملش کنه، ولی مورفین یا مسکنی نداشتند که بهش بزنن. یه پرستار سریع میاد یک سرنگ رو با سرم سالین پر میکنه و خیلی نرمال، انگار نه انگار که مورفین نیست، به سرباز تزریق میکنه.
سرباز به سرعت آروم میشه، انگار که بهش مورفین تزریق شده باشه. ولی تنها چیزی که بهش تزریق شده بود آبنمک بود. بیچر جراحی رو انجام میده، بدن رو میشکافه، کاراشو میکنه و بخیهش رو هم میزنه. همهی اینا بدون بیهوشی و بیحسی.
اتفاقی که افتاده بود با عقل جور درنمیومد، چیزی که تزریق شده بود آبنمک بود که هیچ خاصیت ضد درد مورفین رو نداشت ولی تا حدود زیادی کار مورفین رو انجام داده بود.
بیچر چندین بار دیگه این کار رو انجام داد، وقتی مورفین تموم میشد آبنمک تزریق میکرد ولی وانمود میکرد که داره مورفین تزریق میکنه، تقریبا همهی مواردی که امتحان کرد یک نتیجه واحد داشت: آبنمک کار مورفین رو انجام میداد، تسکین درد.
ولی علت این کار خواص ضد درد کشف نشدهی آبنمک نبود، این اتفاق نمونهای بود از پدیدهای به نام «پلاسیبو» یا «دارونما».
پلاسبو به پزشکی محدود نمیشه ولی به طور کلی پلاسبو در پزشکی میتونه هر چیزی باشه که محتواش قابلیت درمانی نداره ولی به بیمار گفته بشه که قابلیت درمانی داره. میتونه قرص باشه، تزریق آبنمک به جای مورفین باشه، کپسول باشه، قطره باشه، یا هر مدل درمانی که در ذات خودش محتوای درمانی نداشته باشه.
تاثیر و نتیجهای که پلاسبو بر فرد داره «تاثیر پلاسبو» نام داره.
امروزه اکثر داروهایی که بخوان مجوز تولید عمده بگیرند و وارد بازار بشن باید از یه سری مراحل سخت رد بشن که اثبات کنند که تاثیر دارو به خاطر محتویاتشه و نه پلاسبو.
به طور کلی در این مدل تست ها مثلا روی دو گروه آزمایش میکنند دارو رو، به یک گروه خود دارو رو میدند و به گروه دیگه پلاسبو (یه قرصی که هیچ کاری نمیکنه مثلا. نه افراد و نه پزشک نمیدونن که چه کسی در کدوم دستهست). بعد نتایج بهبود رو بررسی میکنند و اگر اختلاف کم بود کار برای دارو سخت میشه.
به این نوع تحقیقات، «تحقیقات کنترل شدهی پلاسبو» میگن.
پلاسبو Placebo کلمهی لاتین معادل I shall please، به معنی «خوشنود خواهم کرد» هست. قدیم ها مسیحی ها در مراسم ختم مردگان میخوندند placebo domino in regione vivorum، یعنی من خداوند را در سرزمین زندگی خوشنود خواهم کرد.
در قرون وسطی در فرانسه بعضی افراد که شخص مرده رو نمیشناختند به امید غذا و نوشیدنیای که در مراسم پخش میشد میرفتن به مراسم. اون افراد به «خواننده های پلاسبو» معروف بودند. چاوسر در کتاب حکایتهای کنتربری مینویسه «چاپلوسان همیشه خوانندههای پلاسبو هستند»
در قرن نوزدهم کلمهی پلاسبو با معنی «متد یا درمان عادی» وارد دایرهی لغات پزشکی شد. اون زمان هنوز خواص مورد بحث امروزی پلاسبو کشف نشده بود. درمان های پلاسبو صرفاً برای تاثیر مثبت و نه درمانی روی بیمار شاخته میشدند. اینکه پلاسبو میتونه خاصیت درمانی داشته باشه تا اواسط قرن بیستم هنوز مطرح نشده بود و پلاسبو صرفا به عنوان «حالا که چیزی نداریم، بذار الکی یه چیزی بدیم بخوره شاید آروم شد دست از سرمون برداره» استفاده میشد.
تحقیقات کنترل شدهی پلاسبو هم تا اواسط قرن بیستم به معنای امروزی استفاده نمیشد. معمولا اینجوری بود که به یک گروه پلاسبو میدادن نه به خاطر اینکه تاثیرات پلاسبو رو بسنجن بلکه سرگرمشون کنن و تو تحقیقات نگهشون دارن.
این مدل تحقیقات روی داروها نسبتا جدید هستند، ولی منطق تستی که انجام میدن جدید نیست.
تو قرن شانزدهم که مراسم جن گیری رواج داشت باور عمومی بر این بود که اگر کسی جن زده شده باشه، اون جن با استفاده از آب مقدس، نان مقدس و دعا از بدن خارج میشه. کشیش ها برای اینکه مطمئن بشن که فرد واقعا جن زده شده (در مورد باورهای قرن شانزدهم داریم صحبت میکنیم) یا اینکه داره ادا در میاره میومدن مراسم جعلی ترتیب میدادن. یعنی میومدن آب معمولی به جای آب مقدس، نان معمولی به جای نان مقدس و متن هایی که دعا نبودند و به باورشون تاثیری نداشتند رو به عنوان دعا برای فرد جن زده میخوندند. اگر فرد همون عکسالعمل های منطبق با جن زدگی واقعی(!) رو داشت، نتیجه میگرفتند که فرد شیاده و داره ادا در میاره.
حدود دویست سال بعد، به نوعی اولین «تحقیق کنترل شدهی پلاسبو» روی ادعاهای مسمر انجام شد. اگر پست مربوط به مسمر رو نخوندید پیشنهاد میکنم که حتما بخونیدش.
کمیتهای که برای راستیآزمایی ادعاهای مسمر تشکیل شده بود آزمایشاتی رو ترتیب داد که ادعا رو بسنجه. مثلا مسمر یکی از روش هاش این بود که بیمار رو زیر درختی مینشوند که میگفت مغناطیسی شده، برای تست این کار از یکی از مسمریست ها خواستند که یه درخت رو در باغ بنجامین فرانکلین مغناطیسی کنه، بعد عمدا بیمار رو بردند زیر اون یکی درخته که مثلا مغناطیسی نشده بود نشوندند.
یا مثلا مسمریست ها میومدن آب رو مغناطیسی میکردند و اون آب رو به بیمار میدادند. برای تست باز به همون مدل آبی رو مغناطیسی کردند ولی آب معمولی رو به بیمار دادند.
یا در مورد دیگهای به بیمار گفتند که یک مسمریست از پشت در بسته روی شما درمان انجام میده، در صورتی که هیچ کس پشت اون در نبود.
بعد از این آزمایش ها و نتایج موفق ( در رد ادعاهای مسمر ) کمیته نظر خودش رو بر اینکه ادعاهای مسمر بر تاثیر مغناطیس واقعیت نداره و صرفا تخیل و باور فرد باعث نتایج میشه اعلام کرد.
اولین تحقیق تاثیر گذار در مورد پلاسیبو سال ۱۹۵۰ توسط استوارت وُلف انجام شد. حاصل این تحقیقات در مقالهای با عنوان «THE PHARMACOLOGY OF PLACEBOS» بود. وُلف آزمایشاتی ترتیب داد که تاثیر برعکس پلاسبو بر اثر دارو رو بسنجه. به این صورت که در هر آزمایش به فرد اطلاعات اشتباهی در مورد دارویی که استفاده میشه میداد.
دارویی که استفاده میشد ipecac بود. دارویی تهوع آور که زمانی به بچه ها میدادن وقتی مثلا یه چیز مسموم میخوردن و مجبورشون میکردن بالا بیارن چیزی که خوردند رو.
مثلاً یکی از افرادی که در آزمایش بود خانم ۲۸ سالهی بارداری بود که برای دو روز متوالی هی بالا میاورد. وُلف بهش ipecac (دارویی که باعث حالت تهوع میشه) داد ولی بهش گفت که این دارو حالت تهوعت رو خوب میکنه. نتیجه؟ ظرف بیست دقیقه حالت تهوعش تا صبح روز بعد خوب شد.
وُلف برای اینکه ببینه واقعا از نظر فیزیولوژیکی چه اتفاقی تو بدنش میفته، یک بالن گذاشت توی معدهی دختره که بتونه انقباضات معده رو بررسی کنه. قبل از اینکه دارو رو بخوره تحرکات معدهش جوری بود که باعث حالت تهوع میشد ولی بعد از اینکه دارو رو خورد اون تحرکات از بین رفته بودند.
در آزمایش دیگهای همین روال رو روی فرد دیگهای انجام داد. حالت تهوع بعد از نیم ساعت برای یک ساعت رفع شد. بار دوم دارو رو بهش داد حالت تهوع بعد از پانزده دقیقه دقیقه رفع شد.
سال ۱۹۵۵ هنری بیچر (ابتدای پست) وارد داستانمون میشه. بعد از تحقیقات زیادی که انجام میده مقالهای رو با عنوان «The Powerful Placebo» منتشر میکنه. مقالهای که بیچر توش ادعا میکنه در پانزده آزمایشی که انجام داده در مورد بیماری های مختلف مثل سرماخوردگی، سردرد، اضطراب، درد بعد از عمل و ... پلاسبو در یک سوم موارد اثر مثبت قابل توجهی داشته. (امروزه معتقدند که نمیشه به سادگی گفت که پلاسبو چقدر کارامده یا رو چه تعداد تاثیر داره چون به عوامل خیلی زیادی بستگی داره که در آزمایشات مختلف یکسان نیستند)
مقالهی بیچر با اینکه مورد نقدهای زیادی قرار گرفته در مورد بعضی ادعاها و نتیجه گیری هایی که کرده ولی یکی از موثر ترین کارهایی بود که در مورد پلاسبو انجام شد. خیلی ها اعتقاد دارند که آزمایشات سنگین پلاسبو امروزه روی داروها از تحقیقات بیچر شروع شد.
به عنوان یک تاریخچهی کوتاه و کلی برای آشنایی، این پست قسمت اول از سری پلاسبو بود. در سری های بعدی بیشتر با پلاسبو، دلایلش، تحقیقاتی که انجام شده و... آشنا میشیم.