دریای مواج
دریای مواج
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

گوش بده بهم

حرف زدن خیلی خوبه ولی نه با هر کس. با کسی که واقعا بفهمتت. بفهمه و نخواد که قضاوتت کنه. اگه یه آدم تو زندگیمون باشه که بتونیم بی پرده باهاش حرف بزنیم و هیچ ترسی از قضاوت شدن و بد شدن و دوست داشته نشدن، نداشته باشیم بهترین اتفاقیه که میتونه برای هر کسی بیوفته. همون حرفایی که خودتم میدونی درستن ولی اون قسمت غیر منطقی وجودت همش اصرار داره که نه این اون چیزی که تو میخوای نیست، همونا رو دقیقا وقتی از زبون یه نفر دیگه میشنویشون انگار تازه متوجه منطقی بودنشون میشی.

حرف زدن خوبه ولی با کسی که از درونت به اندازه‌ ی کافی خبر داشته باشه. با کسی که بتونی بهش اعتماد کنی و مطمئن باشی حرفات جایی درز نمیکنه. مثل جعبه سیاهت باشه که همه اطلاعاتِ درونت توشه و کسی نمیتونه به راحتی بخوندشون.

گاهی همون آدم یه پنجره ی جدید به روت باز میکنه یعنی یه جوری به اون چیزی که براش تعریف میکنی نگاه میکنه که تو اصلا متوجه ش نبودی. و خودت متعجب میشی از اینکه میبینی چقدر میشه متفاوت نگاه کرد. اینجور مواقع تفاوت خوبه. تفاوتی از نوع خوبش که به چالش میکشدت اما در نهایت بهت کمک میکنه نه تفاوتی که بخواد عوضت کنه و بگه تو اشتباه کردی.

سخته برای زندگیمون همچین آدمی پیدا کنیم و منم تا سالها همچین کسی تو زندگیم نبود ولی الان خوشحالم که یه جعبه سیاه تو زندگیم دارم. کسی که فکر میکردم دوست یکی دو روزم باشه اما شد رفیق همیشگیم و الان چندین سال از دوستیمون میگذره و ما هر روز ارتباطمون قوی تر از قبلش میشه.

باید برم کار دارم و دارم از برنامه‌ هام عقب میوفتم ولی نوشتن روزمرگی هام خیلی بهم کمک میکنه که ببینم با خودم چند چندم واسه همین شاید تا یه مدت که نمیدونم چقدره هر روز اینجا بنویسم. چه خوب که مخاطب چندانی نداره اینجا. آدم درگیر لایک گرفتن و دیده شدن نیست فقط به خودشو درونش فکر میکنه و همون تعداد کمی هم نوشته رو میخونن این حسو به آدم میده که بالاخره یکی حرفامو شنیده و حرفام تو دلم تلنبار نشده.

اگه کسی هستی که تا اینجای نوشته باهام اومدی ازت ممنونم که بهم گوش دادی.

دلنوشتهنویسندگیروزمرگیدوستجعبه سیاه
در جست و جوی آرامش زندگی را میکاوم...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید