تصور کن در یک روز معمولی، تصمیم میگیری که بعد از ظهر را چطور بگذرانی. گزینههای زیادی پیش رویت است: تماشای سریال، خواندن کتاب، رفتن به باشگاه یا حتی چرخیدن در شبکههای اجتماعی. این انتخاب ساده بهظاهر بیاهمیت است، اما پشت پرده همین تصمیمگیری، دنیایی از فرایندهای پیچیده ذهنی و روانشناختی نهفته است. روانشناسی شناختی این تصمیمها را «رفتار انتخابی» مینامد و آنها را از جنبههای مختلف تحلیل میکند.
«رفتار انتخابی» به تصمیماتی اشاره دارد که فرد بر اساس ارزیابی نیازها، خواستهها و محیط پیرامونش اتخاذ میکند. هر انتخاب، بازتابی از ارزشها، باورها، تجربیات گذشته و حتی شرایط لحظهای است. برای مثال، چرا ترجیح میدهی بعد از یک روز سخت کاری به جای ورزش، استراحت کنی؟ این انتخاب نتیجه تعامل میان سیستمهای شناختی، عاطفی و فیزیولوژیکی توست.
برای تحلیل رفتار انتخابی، باید اول مغز را بشناسیم. دو بخش مهم مغز که در تصمیمگیری نقش دارند، «کورتکس پیشپیشانی» (Prefrontal Cortex) و «سیستم لیمبیک» هستند.
• کورتکس پیشپیشانی مسئول تصمیمگیری منطقی، ارزیابی نتایج و برنامهریزی است.
• سیستم لیمبیک بیشتر با احساسات و انگیزههای لحظهای سروکار دارد.
وقتی بین دو گزینه در حال انتخاب هستی، این دو بخش وارد نوعی «مذاکره» میشوند. اگر تصمیمی منطقی بگیری، کورتکس پیشپیشانی برنده شده است. اما اگر انتخابت احساسی باشد، سیستم لیمبیک دست بالا را داشته است.
رفتار انتخابی تنها به عملکرد مغز محدود نمیشود؛ بلکه عوامل دیگری هم در آن دخیلاند:
۱) تجربیات گذشته: انتخابهای امروز ما اغلب ریشه در تجربیات گذشتهمان دارند. اگر در گذشته انتخابی خاص به نتیجه مثبتی منجر شده باشد، احتمالاً باز هم آن را تکرار خواهیم کرد.
۲) شخصیت: افراد برونگرا ممکن است تصمیماتی بگیرند که بیشتر به تعاملات اجتماعی منجر شود، در حالی که افراد درونگرا شاید گزینههای خلوتتری را انتخاب کنند.
۳) محیط و فرهنگ: محیط زندگی و فرهنگی که در آن رشد کردهایم، معیارهای انتخاب ما را شکل میدهد. برای مثال، فردی در یک جامعه جمعگرایانه ممکن است تصمیمی بگیرد که به نفع گروه باشد، اما در جامعه فردگرایانه، اولویت با منافع شخصی است.
رویکردهای مختلف روانشناسی، رفتار انتخابی را از زوایای گوناگون بررسی میکنند:
• رویکرد شناختی: این دیدگاه بر فرایندهای ذهنی مانند ادراک، حافظه و منطق تأکید دارد. طبق این رویکرد، ما با تجزیهوتحلیل اطلاعات موجود و پیشبینی نتایج، تصمیم میگیریم.
• رویکرد رفتاری: از این منظر، رفتار انتخابی بیشتر تحت تأثیر پاداش و تنبیه است. اگر انتخابی قبلاً برای ما سودمند بوده، احتمال تکرار آن بیشتر است.
• رویکرد روانکاوانه: در این رویکرد، انتخابها اغلب بازتابی از ناخودآگاه ما هستند. حتی گاهی انتخابهای ما ریشه در تعارضهای درونی دارند که خودمان از آنها بیخبریم.
حتماً برایت پیش آمده که بعد از یک تصمیم، با خودت فکر کنی: «ای کاش طور دیگری انتخاب کرده بودم.» این حس پشیمانی اغلب ناشی از اطلاعات ناقص، هیجانات لحظهای یا تأثیرپذیری از محیط است. روانشناسی شناختی نشان میدهد که مغز ما گاهی تحت «خطاهای شناختی» قرار میگیرد؛ یعنی فرایند تصمیمگیری تحت تأثیر باورها یا احساساتی قرار میگیرد که منطقی نیستند.
۱) اطلاعات جمع کن: هرچه بیشتر درباره گزینههای پیش رویت بدانی، انتخاب آگاهانهتری خواهی داشت.
۲) به احساساتت توجه کن: هیجانات گاهی میتوانند ابزار خوبی برای تصمیمگیری باشند، اما مراقب باش که اسیر آنها نشوی.
۳) نتایج بلندمدت را ببین: انتخابی که در لحظه خوب به نظر میرسد، ممکن است در درازمدت به ضررت باشد.
۴) از تجربهها درس بگیر: بررسی انتخابهای گذشته به تو کمک میکند الگوهای رفتاریات را بشناسی و آنها را بهبود دهی.
تحلیل رفتار انتخابی، پنجرهای است به درک عمیقتر خودمان و دنیای پیرامون. هر انتخاب، داستانی از باورها، احساسات و ارزشهای ماست. پس دفعه بعد که در حال تصمیمگیری هستی، لحظهای تأمل کن: «این انتخاب چه چیزی درباره تو میگوید؟»
منابع من:
• Kahneman, D. (2011). Thinking, Fast and Slow.
• Baumeister, R. F., & Tierney, J. (2011). Willpower: Rediscovering the Greatest Human Strength.
• Simon, H. A. (1955). A Behavioral Model of Rational Choice.