مطلبی که مطالعه می کنید ترکیبی از تجربیات کلینیک ترک اعتیاد طلوعی دوباره و کتاب تئوری انتخاب برای اعتیاد می باشد.
بخش اول : آیا می توانید اعتیاد را تشخیص بدهید
بخش دوم: 25علائم اعتیاد
بخش سوم: چگونه معتاد شدم؟ چطور معتاد می شویم؟
بخش چهارم: چگونه معتاد شدم؟لذت در برابر شادکامی
بخش پنجم:چگونه معتاد شدم؟لذت در برابر شادکامی
بخش ششم: چگونه معتاد شدم؟من باید ناراحتی هایم را رفع کنم
اجتناب از ناخشنودی، رفتاری طبیعی برای تمام انسان های عاقل است. اگر دوست نداریم زیر باران خیس شویم، پس به دنبال سرپناه میگردیم یا از چتر استفاده میکنیم یا بارانی میپوشیم. اگر احساس سرما کنیم، ژاکت یا کت میپوشیم تا گرم بمانیم. اگر گرسنه یا تشنه باشیم، به دنبال غذا میگردیم تا احساس رضایت کنیم و از نوشیدنی استفاده میکنیم تا تشنگی مان برطرف شود. همه ما برای رفع موقعیت های ناخوشایند یا ناخشنود کننده به اقدامات کنترل کننده میپردازیم؛ اما وقتی احساس کنیم دیگران مسبب ناخشنودی ما هستند و با رفتارمان سعی در کنترل آنان داشته باشیم، به دردسر میافتیم.
همه ما برای رفع موقعیت های ناخوشایند یا ناخشنود کننده به اقدامات کنترل کننده میپردازیم.
رفتار های اعتیادی شایع ترین شکل فرار است. این رفتارها، در بهترین حالت مغز را بیحس و حس سرخوشی به فرد القا میکند که ناخشنودی را به طور موقت تسکین میدهد و در بدترین حالت مشکلات رابطه ای، هیجانی، مالی، طلاق، سلامت، شغلی و حتی مرگ را موجب میشود.
به همین دلیل تاکید می شود بعد از ترک جسمانی اعتیاد جلسات روان درمانی را جدی بگیرید. اختلالات ذهنی منجر به مصرف مواد باید ریشه ای درمان بشود.
وقتی فردی اولین بار مواد یا الکل مصرف میکند، به سرعت از نظر جسمی و هیجانی احساساتی را تجربه میکند. عده ای لذت میبرند، در حالی که ممکن است برای عده ای دیگر جذاب نباشد و بعدها برای تجربه اثرات آشکار مواد به آن بازگردند. اگر به مواد عادت نکرده باشند، بدن با توجه به نحوه مصرف، ممکن است با استفراغ، حالت تهوع یا سرفه آن را خارج کند. وقتی مواد به مراکز لذت (پاداش مغز) در ناحیه لیمبیک میرسد که هسته آکامبنس نام دارد، برخی افراد احساس لذتی خالص را تجربه میکنند.
هرچه بیش تر مواد مخدر مصرف شود، بدن بیش تر به حضور آن عادت میکند و خو میگیرد. وقتی میزان تحمل فرد افزایش مییابد، به مواد بیش تری برای تداوم اثر مطلوب نیاز است. در نتیجه بازداری (مهار) کاهش مییابد و حس سرخوشی ایجاد میشود. هنگام لذت بردن از مواد مخدر، غم و مشکلات به تدریج ناپدید میشود. الکل در واقع شکل مایع مواد مخدر است. همزمان که میزان الکل خون پس از نوشیدن افزایش مییابد، فرد همه چیز را سرگرم کننده میبیند و شاید با صدای بلند بخندد. زمانی که میزان الکل خون کاهش یابد، اتفاقات دیگر بامزه و سرگرم کننده نیست و وقتی هیجانات و وضعیت سابق ناخواسته بازگردد و با رنج جسمی همراه باشد، افسردگی آغاز میشود.
«سوء مصرف جامعه شناختی» نخستین گذرگاه به سمت اعتیاد است. تعداد کمی از افراد به تنهایی نوشیدن را شروع میکنند. نوشیدن همراه با دیگران، حسی از معاشرت و جامعه پذیری را به وجود میآورد. همه مصرف کنندگان مواد یا الکل احساسات جسمی و هیجانی مشابهی را تجربه میکنند. وقتی با یکدیگر شوخی میکنید، میخندید، سر به سر میگذارید و سرخوش هستید، احساس رفاقت و همراهی میکنید. ادراک شما از این مرحله «خوشگذرانی» است، تا این که از مستی در میآیید، خمار میشوید، بدنتان بی آب میشود و دیگر احساس خوشحالی ندارید. اجتماعی شدن نخستین دلیل گرد هم آمدن افراد برای لذت بردن جمعی از مواد یا الکل است.
اجتماعی شدن نخستین دلیل گرد هم آمدن افراد برای لذت بردن جمعی از مواد یا الکل است.
این گذرگاه، در مقایسه با موقعی که بخواهی هوشیار باشی و خوش بگذرانی، در واقع شیوه محبوب خوش گذرانی از طریق گرد هم آمدن، خندیدن و شوخی کردن است که محدودیت های زمان هوشیاری را ندارد.
«سوء مصرف روان شناختی» دومین گذرگاه به سمت اعتیاد است که همراه با رشد جامعه شناختی مصرف پرورش مییابد. وقتی فردی الکل یا مواد مخدر مصرف میکند، از استرس و هیجانات ناخواسته ای که قبل از شروع مصرف مواد یا نوشیدن الکل (یا هر رفتار اجباری) ایجاد شده بود، راحت میشود. تا زمانی که مواد مصرف کند، الکل بنوشد یا رفتار های اجباری انجام دهد، شرایط ناخشنود کننده ناپدید میشود. فرد بعد از یک روز کاری طولانی یا تجربیات استرس زا و رنج آور برای کسب آرامش به نوشیدن پناه میبرد. گاهی از دیگران میشنویم یا به خود میگوییم: «آخیش، به یک نوشیدنی احتیاج دارم». مواد مخدر برای مقابله با شرایط ناخشنود و رنج آور مصرف میشود و به نوعی «خود درمانی» بدل میگردد که برای مقابله با شرایط ناخوشایند آینده نیز به آن تکیه میکنیم. کسانی که الکل مینوشند، به سرعت متوجه میشوند که چگونه چند لیوان نوشیدنی به آن ها نوعی بی حسی موقت در مقابل مشکلات و نگرانی های ناخواسته میدهد. در این افراد، الکل به راهکاری فوری تبدیل میشود، در حالی که مشکلی پایدار را رقم خواهد زد. گذرگاه های سوء مصرف جامعه شناختی و روان شناختی بسیار قدرتمند است و به محض این که پابرجا شود، به سختی میتوان بر آن ها غلبه کرد. هرگاه که از مصرف دست بکشید، نشانه های محرومیت مانند اضطراب، افسردگی و استرس بروز میکند. با همه این اوصاف، غلبه بر دو گذرگاه اول به دشواری مقابله با سومین گذرگاه اعتیاد نیست؛ یعنی زمانی که فرد از خط فراتر میرود و وارد مرحله «اعتیاد زیستی –سلولی» میشود. ادامه مصرف مواد سبب میشود که بدن و اندام های درونی بیش از حد معین به سوخت و ساز مواد بپردازند. یک لیوان نوشیدنی به یک ساعت سوخت و ساز در بدن احتیاج دارد. کبد قبل از زدودن الکل، باید آن را به چهار ماده مختلف تبدیل کند. اولین فعالیت کبد تبدیل الکل به یک ماده شیمیایی به شدت سمی به نام استالدیهاید است.
استالدیهاید در سرتاسر اندام ها و سلول های بدن جریان مییابد و سپس کبد آن را به اسیدیک اسید تبدیل
میکند. بعد از این که اسیدیک اسید برای سومین بار در سراسر بدن و سلول ها منتشر شد، کبد آن را به دو ماده شیمیایی کربن دیوکساید و آب تبدیل میکند که ریه ها با تنفس و کلیه ها با ادرار آن را از بدن خارج میکنند. این فرایند سریع تر از این انجام نمیشود؛ اگر چه با آسیب دیدن کبد به مرور کند تر میشود، زیرا سلول های کبد از بین میروند و دیگر ظرفیت کامل سوخت و ساز مواد مخدر را نسبت به زمانی که سالم بود، ندارد. مواد مخدر تک تک سلول های بدن و مغز را تحت تأثیر قرار میدهد. ابتدا بدن به بهترین شکل میکوشد تا آن را دفع کند. هر چه بیش تر مواد مصرف میشود، سلول های بدن هم بیش تر تصمیم میگیرند که دیگر به سختی برای خلاصی از آن تلاش نکنند. طبیعت سلول های بدن به شکلی نیست که طی مصرف مکرر مواد هم چنان کار کند؛ بنابراین ساختار مولکولی خود را تغییر میدهد تا کارکرد خود را در کنار حضور مداوم مواد حفظ کند. وقتی فرد از خط عبور کند و به اعتیاد زیستی - سلولی برسد، هر گونه دوره پرهیز یا تلاش برای ترک، واکنش های منفی سلول های بدن را در پی دارد و پریشانی های جسمی و هیجانی شدیدی ایجاد میکند. به همین دلیل، بسیاری از کسانی که میخواهند خودشان ترک کنند، به سرعت به مصرف دوباره روی میآورند، زیرا فقط با مصرف (مواد) میتوانند به لحاظ جسمی و هیجانی احساس بهتری پیدا کنند، نه بدون مصرف. در ضمن، چنین فرایندی برای دارو های افیونی تجویزی، ضد افسردگی ها، ضد اضطراب ها و دارو های روان گردان دیگر نیز صدق میکند. معتادها، الکلی ها و کسانی که به رفتار های اجباری دیگر اعتیاد دارند، اگر نوشیدنی یا مواد مصرف نکنند یا به رفتار های اجباری نپردازند، احساس مریضی و ناخوشی میکنند و فقط زمانی احساس بهتر یا طبیعی دارند که الکل و مواد مصرف کنند یا به رفتار های اجباری بپردازند. به فردی معتاد بگویید که طی نود روز بستری و درمان زندگی اش به حالت عادی بر میگردد. همین فرد میداند که در کم تر از بیست ثانیه میتواند احساس بهتری را تجربه کند. به نظر شما کدام رفتار را انتخاب میکند؟
هر کس بکوشد نوشیدن و مصرف را متوقف کند، نشانه های شدید محرومیت جسمی را تجربه خواهد کرد. در چنین حالتی، قبل از ادامه فرایند ترک، باید زیر نظر پزشک بدن خود را سم زدایی کند.
سم زدایی و پرهیز مستمر سبب میشود برخی از سلول ها به عملکرد طبیعی خود بازگردند؛ اما نه تمامشان. وقتی از مرز اعتیاد - زیستی سلولی عبور کنید، بدون هشیاری و بیداری سلول های باقی مانده تغییر یافته که منتظر مواد یا الکل هستند و با آن ها رشد میکنند، هیچ راه برگشتی وجود ندارد. چنین پدیده ای در وابستگی های غیر موادی وجود ندارد، اما اگر رفتار معینی برای رهایی از موقعیت ناخوشایند به ذهن خطور کند و هیچ مهارت مقابله ای سالم و جدیدی آموخته نشده باشد، فرد به سادگی دوباره به رفتار های اجباری یا مصرف روی میآورد. پرهیز فقط یکی از مؤلفه های غلبه بر اعتیاد است. یادگیری مهارت های مقابله ای جدید و سالم، پیش روی در مسیر بهبود است. بنابراین با به دست گرفتن کنترل زندگی و یادگیری مهارت های جدید شروع خواهیم کرد.
مرکز درمان اعتیاد طلوعی دوباره