ویرگول
ورودثبت نام
Davood Khaki
Davood Khaki
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

افکار اتوماتیک شما

افکار اتوماتیک یا خطای شناختی

خطاهای شناختی از جمله بحث‌های مهم در حوزه روانشناسی محسوب می‌شوند

این خطاها، هنگام تحلیل و تفسیر و قضاوت در مورد رویدادها ما را به دام خود گرفتار می‌کنند و باعث می‌شوند که ما نتوانیم شرایط موجود را به درستی ارزیابی کرده و بهترین گزینه‌ی پیش رو را انتخاب کنیم

خطاهای شناختی باعث بروز بسیای از اختلالات روانشناختی مثل ، اضطراب ، افسردگی و استرس می شود.

  • فاجعه سازی

شما بر اين باوريد كه آنچه كه اتفاق افتاده است يا اتفاق خواهد افتاد آنچنان دردناك و غيرقابل تحمل خواهد بود كه شما نمی توانيد آن را تحمل كنيد . مثلاً: "اگر در امتحان رد شوم، دنیا به آخر می رسد".

  • تفکر همه یا هیچ

آدم ها يا اتفاق ها را به صورت همه يا هيچ می بيند. مثلا : "همه مرا كنار گذاشته اند " يا"وقت تلف كردن بود". در این نوع افکار قانون همه یا هیچ حاکم است. فرد یک رفتار، فکر، موفقیت، پدیده یا موضوع را کلا سفید یا سیاه می بیند. هر چیز کمتر از کامل، شکست بی چون و چراست. عدم قناعت به مقدار و یا بخشی از یک کار، یک فعالیت و یا یک امتیاز ، آنها را از مزایای آن امر محروم می کند.

  • پیش گویی

آينده را پيش بينی می كنيد. پيش بينی می كنيد كه اوضاع بدتر خواهد شد يا خطری در پيش است. مثلاً "در امتحان قبول نخواهم شد" يا "اين شغل را به دست نخواهم آورد" .

  • تعمیم دادن

صرفاً براساس يك رويداد خاص ، يك الگوی كلی (فراگير) منفی را استنباط می كنيد. مثلاً: "اين اتفاق هميشه برای من پيش می آيد، انگار من خيلی جاها شكست می خورم".

افرادی که این نوع خطا را در افکار دارند حقایق زندگی را پررنگ تر از مقدار واقعی آن می بینند.

  • بایدها

رويدادها بر مبنای اين كه چطور بايد می بودند تفسير می كنيد و نه بر مبنای اين كه واقعاً چطور هستند. مثلاً "بايد خوب عمل كنم، و اگر خوب عمل نكنم يعنی شكست خورده ام". انتظار دارید که اوضاع آن طور باشد که شما می خواهید ولی همیشه این انتظار محقق نمی شود و یا با درصد کمتری محقق می شود.

  • برچسب گذاری بر روی خود و دیگران

به جای اینکه بگویید«اشتباه کردم». به خود برچسب منفی می زنید: «من بازنده هستم». گاه هم اشخاص به خود برچسب «احمق» یا «شکست خورده» و غیره می زنند. برچسب زدن غیر منطقی است، زیرا شما با کاری که می کنید، تفاوت دارید. انسان وجود خارجی دارد اما «بازنده» و «احمق» به این شکل وجود ندارد.

  • بزرگنمایی و کوچکنمایی

افراد افسرده معمولاً خطاهای خود را بزرگ کرده و نکات مثبت زندگی خود و توانایی‌هایشان را ریز و بی‌اهمیت در نظر می‌گیرند. مانند: «درست است که تحصیلکرده، ورزشکار و موفق هستم ولی کسی به‌خاطر دماغ بزرگم حاضر نیست پیشنهاد دوستی من را بپذیرد»- «آدم باهوشی هستم ولی چه فایده، چهره زیبایی ندارم، همه این روزها به‌دنبال فرد زیبا می‌گردند. »

فرد اتفاقات بدی را که برای او افتاده است و یا آنکه فرد گمان می‌کند شاید اتفاق بیفتد را بسیار بدتر از آنچه واقعاً هست درک می‌کند. «اگر جواب رد به من بدهد، من آبرویم پیش همه می‌رود»، «اگر بمیرم بهتر است تا آنکه در کنکور قبول نشوم»

در این نوع از خطاهای شناختی، فرد از سویی دیگر معمولاً موفقیت‌های دیگران را بزرگتر از آنچه هست و مشکلاتشان را کوچک در نظر می‌گیرد.

  • حذف رویدادها و اطلاعات مثبت

تقريباً منحصراً بر جنبه های منفی متمركز می شويد و به ندرت به جنبه های مثبت توجه مي كنيد. مثلاً: "اگر نگاهی بياندازيد متوجه می شويد چه تعداد آدم هايی هستند كه مرا دوست ندارند".
افرادی که دارای این نوع افکار هستند تحت تاثیر یک حادثه منفی همه واقعیت را تار می بینند. به جزیی از یک حادثه منفی توجه می کنند و بقیه را فراموش می کنند. عدم توانایی در دیدن بخش های مهمتر این حوادث، عاملی است که ذهن ما را درگیر می کند. شبیه چکیدن یک قطره جوهر که بشکه آبی را کدر می کند.

  • · پریدن به نتیجه بدون طی شدن مسیر

گاهی افراد بدون داشتن شواهد نتیجه گیری می کنند و تصور می کنند که نتیجه ای که گرفته اند کاملا صحیح است. مثلا ممکن است فرد درباره یک اتفاق افکاری منفی داشته باشد و نتیجه ای بد بر اساس آن گرفته و همان نتیجه را پیامد قطعی آن اتفاق بداند.

  • · شخصی کردن و به خودگرفتن

به خاطر اتفاقات ناخوشايند منفی، تقصير زيادی را به صورت غير منصفانه به خود نسبت می دهيد و به اين موضوع توجه نمی كنيد كه ديگران باعث اتفاقات خاص می شوند. مثلاً "ازدواجم به بن بست رسيد، چون من شكست خوردم".

  • · ذهن خوانی

شما فرض را بر اين می گذاريد كه می دانيد آدم ها چه فكر می كنند بی آن كه شواهد كافی در مورد افكارشان داشته باشيد. مثلاً، "او فكر می كند من يك بازنده ام".

برای به چالش کشیدن خطاهای شناختی می‌توان از سوالات زیر استفاده کرد.

۱. چه دلیل و شاهدی دارم که این فکر من درست یا نادرست است؟

۲. اگر دوستم اینگونه فکر می‌کرد، من به او چه می‌گفتم؟

۳. اگر این فکر من درست است، آیا نتایج آن به همان بدی که من فکر می‌کنم می‌باشد؟ و آیا من هیچ کاری درباره آن از دستم بر نمی‌آید؟

۴. اینگونه اندیشیدن چه محاسن و معایبی دارد؟

فکرافکار اتوماتیکروانشناسیخطای شناختی
روانشناس _ davoud.khaki@ اینساگرام من
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید