کمبود عزت نفس، ریشهی بسیاری از مشکلات رفتاری و ذهنی ماست.
اگر چه نمیتوان به عزت نفس به عنوان داروی معجزه آمیز برای رفع همهی مشکلات نگاه کرد، اما واقعیت این است که اگر کمی دقیقتر و عمیقتر بررسی کنیم، در بسیاری از مشکلات و چالشهای زندگی شخصی و شغلی خود، میتوانیم ردپای عزت نفس را به عنوان یکی از ریشهها ببینیم
کمبود عزت نفس، موجب میشود در تصمیم گیریها، برای دانش، نگرش، تجربه و الگوهای ارزشی خودمان، به اندازهی دیگران، اعتبار قائل نباشیم و به همین دلیل، برای اطرافیان سهمی بیش از آنچه باید، در تصمیمگیریهای شخصی خود قائل شویم.
آنچه به عنوان اعتماد به نفس پایین ما را نگران میکند، عموماً (و البته نه همیشه) میتواند حاصل عزت نفس پایین باشد.
عموماً آنچه به عنوان کمبود اعتماد به نفس میشنویم، و میبینیم که اکثر مردم برای بهبود اعتماد به نفس تلاش میکنند، بیش از آنکه واقعاً از جنس اعتماد به نفس باشد، میوهی نامطلوبی است که از ریشهی عزت نفس پایین روییده است و ما به جای درمان ریشه، در تلاش برای بهبود میوه هستیم.
بسیاری از ما به دلیل عزت نفس پایین، نقدهای عالمانهی دیگران را نمیپذیریم و بسیاری دیگر، به دلیل عزت نفس پایین، جرات رد کردن نقد منتقدان را نداریم.
انتقادناپذیر بودن به صورت مطلق، و احترام به نقد همهی افراد، شاخصی قطعی از ناهنجاری در حوزهی عزت نفس است.
کافی است به تعاملات انسانها در شبکه های اجتماعی سر بزنید تا این ناهنجاریها را که گاه خود را در لباس فرهنگ و شعور و گاه در لباس خشونت پنهان میکنند، ببینید.
کمبود عزت نفس باعث میشود که برای استعدادها و توانمندیهای خودمان ارزش کمتری قائل باشیم و بیشتر ببینیم جامعه به چه استعدادها و توانمندیهایی، تمایل دارد. همهی ما این جملهی درست را شنیدهایم که در جامعهای که هیچ کس بر اساس استعدادهایش کار و زندگی نمیکند، همه بیکار و مردهاند.
بخش قابل توجهی از ادراک ما نسبت به خودمان از طریق گفتگوهایی که در خلوت یا در جمع، در درون و با خودمان داریم شکل میگیرد.
عزت نفس هم بخشی از همین ادراک است.