ویرگول
ورودثبت نام
نام انتخاب نشده است
نام انتخاب نشده است
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

قسمت هفدهم _ سایه

وقتی مدیر تیم گفت باید ساختمان سفید را ترک کنید، من سعی کردم که اونو قانع کنم باید بمونیم. باید بمونیم و کارها را تحویل بگیریم. باید بمونیم و کار کنیم. کلی دلیل ... اما هدف یکی بود. رفتن به سایه.

یادمه ما اولین گروه نبودیم که رفتیم سایه اما میشه گفت خیلی دیگه بودن که توی ساختمان سفید مونده بودن و فکر میکردن که دیگه از غافله عقب افتادن و این دعوت نشدن به سایه خیلی خیلی به ضررشون تموم شده. خود ما هم نمیدونستیم که چرا ما باید بریم سایه. سایه یه استودیو تبلیغاتی بود و ما یک تیم بازاریابی. به طور کل من اعتقاد داشتم که واحد ما باید یه جای دیگه میبود. اما همیشه تصمیم جای دیگه گرفته میشه.

اینو براتون بگم که این اجبار در سریع منتقل شدن ما به خود من خیلی ضربه زد. الان که دارم این متنو مینویسم البته یه نگاه دیگه ای دارم اما اگه اون موقع بنویسم شاید نگاه دیگه ای داشتم به موضوع و همینطور سالهای دیگه. (چی گفتم. میذارم همینجوری باشه جمله بندی)

سایه
سریال زندگی من...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید