دختر بابا·۳ سال پیشWhy so serious?میگم «تو خیلی جدی هستی، به همه چیز جدی فکرمیکنی، زندگی و خیلی جدی گرفتی. باور کن عمرمون کوتاهه، همین فردا ممکنه تموم بشه بدون اینکه بهت مهل…
دختر بابا·۴ سال پیشهشتم اپریلاز سرشب می گفت بریم کنار رودخونه_ بریم کنار اون اسکله ازت عکس بگیرم. امشب هردو آبی پوشیدیم، دلم میخواد بگم حالا که ست کردیم، توام بیا کنارم…
دختر بابا·۴ سال پیشیک مردیک مرد؛فقط درصورتی زنی و انتخاب میکنه که تیکه ای از پازل موقعیت های زندگیش با اون آدم پربشه:زنی که بتونه دغدغه زندگی مادیش و با بابای پولدا…
دختر بابا·۴ سال پیشپنجم مارچباید همینجا باشه.یکی نشسته روی صندلی، بهش نزدیک نزدیک میشم، چشمام و ریز میکنم.سرش و میچرخونه سمتم، خودشه.بلوز شلوار مشکی پوشیده، کلاهش و کش…
دختر بابا·۴ سال پیشبیست و ششم فبریهدستش و میزنه رو سکوی کناریش و میگه _ «چندوقته کنارم نَشستی، بیا بشین میخوام یه چیزی واست تعریف کنم.»با قوطی تو دستم می شینم._ «دختره تو بیس…
دختر بابا·۴ سال پیشبیستم فبریهیکی پیام زده بود که بریم شام بیرون.گفتم شام نمیخورم.گفت نهار.گفتم همون عصر بهتره. ده دقیقه ای زودتر از من رسیده بود.دفعه قبلی به شوخی تو جم…
دختر بابا·۴ سال پیشثروت>علمسال هشتاد و نه؛وارد دانشگاه شدم. تقریبا تمام درس ها سمینار گذاشته بودن. برای سمینار باید لپتاپ میداشتی، میرفتی بالای سکو و ویدیو پروژکتور و…
دختر بابا·۴ سال پیشپانزدهم فبریه_ میخوام برم دندون پزشکیبا شوخی میگم «دندون عقلت تازه دراومده؟»_ نه بابا، اون و که تو راه بودم کشیدن.+ کی کشید؟ چطوری؟ _ همه بدبختی مسیرِ…
دختر بابا·۴ سال پیشسلامچالتخوباستچشمام و باز میکنم اا، اینجا که خونه خودمونه، چطوری اومدم؟ به جواب سوالم فکرنمیکنم، بلندمیشم و میرم گلدونام و آب میدم، اینهمه گلدون؟مشغول آب…
دختر بابا·۴ سال پیشششم فوریهازش میپرسم + «اصلاح رفتی؟»_ «آره، خوب زده موهام و؟» همینطور که داره راه میره سرش و میچرخونه تا مدل موهاش و ببینم. + «آره، یکم عجیبه ولی خ…