مسئول محترم، متاسفانه چشم های زینب هنوز سالم هستند!
(۱) خانه ای گرم و ساده و دوست داشتنی که دو دختر پروانهای که هر دو تحصیلات دانشگاهی دارند در آنجا زندگی می کنند. بوی زخم و چرک به مشام میرسد. بعد از احوالپرسی دو اتفاق می افتد. اول اینکه زینب پایش را به ما نشان می دهد. زخمی که نه از توصیفش بر می آییم و نه تصویرش قابل نمایش است. دوم اینکه اشکهای خواهر زینب آرام و بی صدا جاری می شود...