باسمه تعالی
یکی از راهکار های خوب تربیتی ، دادن مسئولیت به فرزند و شاگرد است. شاگرد با گرفتن مسئولیت ، هر چند که آن مسئولیت کوچک هم که باشد ، احساس خوب و مثبتی پیدا میکند زیرا میتواند کاری موثر انجام بدهد و خودی نشان دهد.
یک معلم موفق ، معلمی است که بتواند شاگرد هایش را در کلاس درس درگیر کند. بخشی از کار های کلاس را ، آن کار هایی که مناسب هستند و شاگرد ها از عهده انجام دادنش برمیآیند را روی دوش شاگرد های مختلف بگذارد تا از این راه ، آنها را به کلاس درس و فرایند تربیت و آموزش پیوند بزند.
خانه و کار های آن هم از همین قاعده است. دختر می تواند آماده کردن صبحانه امروز را بر عهده بگیرد و یا پسر ، تعمیر و درست کردن دستگیره کمد لباسی را امتحانکند. مثال ها میتواند گوناگون باشد ، بستگی به معلم و پدر و مادر دارد که خلاقیت به خرج بدهند و دنبال کاری بگردند و انجامش راکه شاید برای خودشان خیلی آسان و راحت باشد ، به فرزندشان یا شاگردشان بسپارند و به آنها ، احساس وجود داشتن یا احساس غرور و اعتماد به نفس را تزریق کنند.
البته دادن این مسئولیت نباید خشک و دستوری باشد. میتوانیم راهنما و کمککننده به شاگردمانباشیم، میتوانیم برای آن کار پاداش در نظر بگیریم.
نوع سادهی پاداش ، می تواند تشکر زبانی و تعریف کردن باشد و خیلی از کار ها را اینجوری مدیرت کنیم. . در مرحلهی بعد ، خوراکی و نوشیدنی مورد علاقه فرزند را به او بدهیم و حتی در سطح بالاتر ، برای برخی کار های اساسی تر ، به فرزندمان پول و حق الزحمه بدهیم.
توجه به این موضوع خیلی مهم است که در دادن پاداش ، کم کاری یا زیادهروی نکنیم. مثلا کوتاهی یا خسیس بازی ما باعث می شود که انگیزهی او از بین برود و زیادهروی هم در هر نوع از پاداش ها که اسم بردیم ، باعث اشباه شدن او می شود و از آن طرف ، انگیزهاش کور می شود. معلم ها هم میتوانند از عامل های انگیزشی مانند تشویق زبانی و نمره و جایزه استفاده کنند.
در یکی از روز های میانهی سال ، یکی از شاگرد های نخبه ام ، در بین درس و کلاس ، به من گفت که کلاس امسال با پارسال فرق می کند. دلیلش را پرسیدم. گفت که سال قبل ، همهی کار های کلاسی را معلم از من می خواست ولی امسال ، شما این کار ها را دادهاید به همهی کلاس ، تازه اینکه بیشتر کار های کلاس را دارند بچه ها انجام میدهند.
آن شاگرد درست میگفت. اگر کلاس دیگری بود، به خاطر توانایی های درسی و اخلاقی آن شاگرد، احتمالا هر معلمی دیگری هم که بود، با خیال راحت کار ها را به او می سپرد و آب از آب هم تکان نمی خورد و کار های کلاس با کمترین مشکل پیش می رفت.
ولی در کلاسی که مد نظر من بود، همهی شاگرد ها شانس گرفتن مسئولیت را داشتند و انحصار طلبی معنایی نداشت. یعنی قرار نبود تنها چند شاگرد نخبهی درسی و اخلاقی و ورزشی و هنری کلاس ، همهکار باشند و بقیه ، تنها شاگرد هایی معمولی و خنثی.
به علاوه اینکه اصرار و تلاش دیگرم برای این است که هر چه بیشتر می توانم از وظایفم و تاثیرات خودم کم کنم و آنها را به شاگرد ها منتقل کنم. هر چه قدر هم که بتوان مشاگرد های بیشتری را درگیر کار کلاس کنم ، بهتر و دلگرم کنندهتر است.
کودکان در خلال همین مسئولیت گرفتن ها ، بهتر رشد میکنند و به صورت موثرتری برای زندگی آماده می شوند و علاوه بر این ها ، اعتماد به نفس خوبی پیدا میکنند.
قرار نیست همهی کار ها را ما معلم ها و پدر و مادر ها انجام دهیم و از مدرسه و خانه ، برای آنها هتلی بسازیم که همه چیز برای آنها آماده و دم دست باشد. بلکه باید به آنها اعتماد کنیم و فرمان بخشی از زندگی را به آنها بسپاریم تا کم کم آمادهی کنترل زندگی خودشان بشوند.
البته قرار نیست آنها را همین طوری به حال خودشان رها کنیم تا هر چه باداباد ، بلکه در موقع انجام مسئولیت ، در کنارش میمانیم و هر مقدار که لازم داشت ، کمکش می کنیم. نتیجه هم خیلی برایتان مهم نباشد ، همین مقدار که شاگرد و فرزندمان با اشتیاق و انگیزه مشغول آن کار می شود ، ما به هدف خودمان رسیدهایم.
مطمئن باشید که آنها در این نوع زندگی ، بسیار خوشبخت تر از آن زمانی هستند که فکر کنند در هتلی پنج ستاره ، همه چیز ، راحت و آسان برایشان فراهم است.
۲۴ تیر ۱۴۰۳