Vahid
Vahid
خواندن ۳ دقیقه·۶ روز پیش

یک کلیک تا آزادی

سایه‌ی شب آرام‌آرام بر تهران نشست. خیابان‌ها شلوغ بودند، اما علی، مثل همیشه، در خانه و پشت میز کامپیوترش نشسته بود. روز طولانی‌اش به انتها رسیده بود و تنها چیزی که نیاز داشت، یک لحظه آرامش بود. اما هنوز چند کار بود که باید انجام می‌داد. قسط خانه، قبض‌های ماهانه، و چند خرید آنلاین که مدت‌هاست به تعویق افتاده بود.

چشمانش سنگین بود و ذهنش از دغدغه‌های روزمره خسته. او معمولاً همه‌چیز را دقیقاً زمان‌بندی می‌کرد، اما امروز به دلیل حجم بالای کار، هرچه سعی کرده بود، نتواسته بود به امور مالی‌اش رسیدگی کند. چندین بار به خود گفته بود که فردا این کارها را انجام خواهد داد، اما فردا همیشه دیرتر از امروز می‌رسید.

گوشی‌اش زنگ زد. پیامک بود. «یادآوری پرداخت قسط ماهانه شما. تاریخ سررسید: امروز». علی که به طور معمول از پرداخت‌های به موقع خود راضی بود، این بار احساس کرد که نکند اشتباه کرده باشد. نگاهی به تاریخ انداخت؛ امروز دقیقاً آخرین روز ماه بود.

با دست‌هایی که کمی لرزیده بودند، به سرعت اپلیکیشن بانکیش را باز کرد. در آنجا لیست تمام پرداخت‌های باقی‌مانده‌اش را می‌دید: قسط بانک، قبض برق، آب، و هزینه خرید اینترنت. آن‌ها را که مرور می‌کرد، حس می‌کرد که به جای کنترل زندگی‌اش، او خود تحت کنترل این پرداخت‌ها قرار گرفته است. چرا همیشه آخرین لحظه یادش می‌افتاد؟

«اگر یک چیزی باشد که بشود به آن اعتماد کرد، آن پرداخت‌های خودکار هستند» به خود گفت و دکمه‌ای را در گوشه صفحه لمس کرد که به او این امکان را می‌داد تا پرداخت‌ها را سریع و با یک کلیک انجام دهد.

یک ضربه کوچک، و همه چیز درست می‌شود.

با لمس دکمه، بلافاصله اطلاعات حسابش روی صفحه ظاهر شد. او به صورت عادی اطلاعات را بررسی نکرد و بدون آنکه فکری کند، دوباره انگشتش را روی «پرداخت» فشار داد. در چند ثانیه، یک پیام تایید از سوی بانک دریافت کرد: «پرداخت با موفقیت انجام شد.»

علی حس کرد که به نوعی آزادی پیدا کرده است. همه چیز تمام شده بود. همه‌چیز در یک لحظه با یک کلیک ساده، از دوش او افتاده بود. مثل یک سنگ سنگین که از قلبش برداشته شده باشد. دیگر نه خبری از نگرانی بابت قسط‌های معوقه بود و نه از اضطراب اینکه ممکن است قبض‌هایش قطع شوند. همه چیز پرداخت شد و او با این کار در واقع به خود ثابت کرد که دنیای دیجیتال، به راحتی می‌تواند زندگی را ساده کند.

ولی این احساس آزادی، یک لحظه بیشتر طول نکشید. با اینکه ذهنش از این بابت آرام شده بود، چیزی درونش به او می‌گفت که این راحتی، یک نوع خودفریبی است. آیا این راحتی واقعاً به معنای آزادی است؟ آیا اینکه به یک اپلیکیشن اعتماد کنیم تا همه‌چیز را برایمان انجام دهد، ما را از مسئولیت‌هایمان دور نمی‌کند؟

با فکر کردن به این سوالات، علی به صفحه موبایلش نگاه کرد و یادآوری دیگری برای پرداخت قسط پیش رو برای ماه آینده ظاهر شد. او به خود گفت: «چقدر سریع همه چیز در حال حرکت است. چه کسی می‌داند که دفعه بعد چه زمانی دکمه «پرداخت» را خواهم زد؟»

***

روز بعد، علی به محل کارش رفت. در مسیر، در فکر این بود که چطور با یک کلیک می‌تواند تمام مشکلات مالی‌اش را حل کند، اما همچنان نمی‌توانست احساس کند که این فرایند، به معنای واقعی کلمه، کنترل زندگی او را به دستش داده باشد. شاید زندگی به همین راحتی نباید پیش برود.

در دفترش، وقتی که سرش در کار غرق شد، پیامی از بانک دریافت کرد: «پرداخت قسط شما برای ماه آینده موفقیت‌آمیز بود.» این پیام، همانطور که انتظار می‌رفت، تأیید می‌کرد که پرداخت‌ها به موقع و بدون مشکل انجام شده‌اند.

علی چند لحظه به گوشی نگاه کرد و سپس آن را کنار گذاشت. این یکی از راحت‌ترین روزهای زندگی‌اش بود، اما او فهمید که شاید همیشه باید به آن یک کلیک، کمی شک کند. شاید در این دنیای دیجیتال که سرعت هر چیزی به سرعت تغییر می‌کند، باید جایی برای فکر کردن و تصمیم‌گیری‌های عمیق‌تر باقی بماند.

هرچند که آن یک کلیک، آرامش و راحتی را برای او به ارمغان آورد، اما او هنوز به این نتیجه نرسیده بود که برای همیشه به این راحتی‌ها اعتماد کند. زندگی چیزی بیشتر از یک دکمه «پرداخت» است.

#پرداخت_مستقیم_پیمان

خرید آنلاینپرداخت مستقیمکنترل زندگیآزادیپرداخت_مستقیم_پیمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید