اخیرا یک رمانی را به نام "ابلوموف" مطالعه کردم که نوشته ی یک نویسنده ی روسی به نام "ایوان گنچاروف" بود .
"ابلومویسم" یا " ابلوموفیسم" واژه ای است که به عنوان یک ویژگی روانی به یک فردی اطلاق میشود که شخصیتی مبتلا به " بی دردی " دارد .
کسی که ضعیف النفس است و بی ارادگی و تنبلی خاصی بر شخصیت وجودی وی غالب شده است .
عدم تمایل به یادگیری، بی تفاوتی نسبت به وضع جامعه ، و یا حتی بهداشت محل زندگی( که در این رمان میتواند بسیار مشهود باشد)
علاوه بر افراد، یک ملت و یک جامعه هم میتواند به ابلومویسم دچار شود و این بلایی بس سنگین میتواند برای یک جامعه باشد.
لنین در نقل قولی گفته بود: " روسیه سه انقلاب را پشت سر گذرانده، اما هنوز ابلوموف ها باقی مانده اند"
ابلوموف ها در هر کشور و جامعه ای وجود دارند و درون هریک از ما ممکن است یک ابلوموف وجود داشته باشد ابلوموف ها منفور اند و ما هر کدام سعی میکنیم ابلوموف درونمان را از بین ببریم و تعادل را در زندگی اجتماعمان حفظ کنیم و نسبت به اتفاقات پیش رویمان بی تفاوت نباشیم و نگذاریم این قوه ی منفعل وجودیمان پا به عرصه وجود بگذارد و دیگر چیزی از هویتمان باقی نماند.