میخواهید نویسنده موفقی بشوید یا ادای نویسندگی را دربیاورید؟ فرقی نمیکند، نگاهی به این نوشته بندازین، باشد که رستگار شوید. توجه! این خزعبلاتی که اینجا سرهم کردم برای کسانیه که شهامتش رو دارند. اگه ندارین برید صبح تا شب بشینید پای اینستاگرام اینفلوئنسر بشین .
1) یک لپتاپ یا کامپیوتر (به قول دوستان فرهنگستانی رایانه شخصی) قراضه پیدا کنید، آفیس نصب کنید با فونتهای قشنگ قشنگ. چی؟ نوشتن روی کاغذ؟ با قلم و خودکار؟ یه مقدار صبر کنین ماشین زمان اختراع بشه تشریف ببیرید اینجا پیش رفقاتون:
میخواهید از نویسندگی کسب درآمد کنید، یا شکمسیرید و میخواهید نوشتههاتون رو با بقیه به اشتراک بذارید یا کلاً تریپ این رو دارید که با لیوانی چای دم پنجره بنشنیم و باران را نظاره کنم و خیالاتم را بر کاغذ بیاورم... فرقی نمیکند. اگر تایپ نمیکنید و از منابع و ابزارهای آنلاین استفاده نمیکنید، همان بهتر با موبایلتان ور برید، نویسندگی رو بیخیال.
2) اگه میخواهید کتابی بنویسید، اول کلیاتش رو درست و حسابی دربیارید. اگه تا به حال حین نوشتن خوردید به دیوار به این خاطر بوده که وسط راه کم آوردین یا کلیاتی که قبلاً داشتید کافی و منسجم نبوده. مخلص کلام: از قبل بنویسید که درباره چی مینویسید، چرا این رو مینویسید و بعدش جزئیات کافی به آن بدهید. بنویسید که در فصلهای مختلف قرار است چه اتفاقاتی بیافتد. تمام که شد یک نگاهی بهش بندازید ببینید همه چیزش جفت و جوره یا نه. بعد شروع کنید.
مخلص کلام: از قبل بنویسید که درباره چی مینویسید
3) کلیات هر فصل رو دربیارین: همانطور که کلیات کل کتاب رو از قبل مینویسید، کلیات هر فصل رو هم دربیارین. لازم نیست وارد جزئیات بشین.
مثلاً: فلانی سوار تاکسی شد. آهنگ عاشقانه در تاکسی. مضمون آهنگ؟ یاد عشق. صحبت با راننده تاکسی. سر چی؟ پیادهروی در باران. نگاه از بالای پل به اتوبان، حس خودکشی. به خود آمدن و راه خود را کشیدن رفتن به محل کار. روز از نو، روزی از نو.
فقط تند تند بنویسید. زیاد فکر نکنید، اونچه در مغزتون هست رو پیاده کنید. نه نیازی به ویرایش هست، نه جزئیات. از خودتان سؤال بپرسید که بعداً موقع نوشتن به آنها جواب بدین.
4) بی خیال ویرایش کردن! بیخیال جزئیات! دائم بر نگردید نوشتههاتون رو ویرایش کنید تا تر و تمیز بشن. کتاب لامصب رو تموم کنید. اینکه چه کسی چه کار میکنه، چرا اینکار رو میکنه، فلانی چه شکلیه، عادات توالت رفتنش چطوره و غیره رو بعداً میشه اضافه کرد. من به این روش میگم «پر کردن گوشه و کنارهها». یادداشتهایی در متن برای خودتان بذارید که باید بعداً چه چیزهایی رو اضافه کنید، کتاب لعنتی که تمام شد برگردید، واکس و پولیش بردارید و بیافتید به جانشان.
کتاب لعنتی که تمام شد برگردید، واکس و پولیش بردارید و بیافتید به جانش.
5) برین تو حس! موزیک خاصی دوست دارین؟ موقع نوشتن گوش بدهید. اگه ژانر خاصی مینویسید، موزیک اون ژانر رو گوش کنید. اگه به اندازه کافی اینکار رو تکرار کنید، این ترکهای موسیقی بهتون کمک میکنن که بعداً سریعتر متمرکز بشوید، مثل اینکه مغزتون رو شرطی کرده باشید. این ترکها رو همیشه همراه داشته باشید، هر جا وقت کردید اونارو گوش کنید. یاد کتابتان خواهید افتاد و خلاقیتان شر شر به جریان میافته.
6) بی خیال بقیه زندگی! آشغالها را بذارید دم در، به زن و بچه برسید، در جمع خانواده حاضریتون رو بزنید ولی بیخیال رفیقبازی، مصرف مواد مخدر یا هر غلط دیگری که تمرکز رو به هم میزنه! وقت شما باید صرف نوشتن بشه، نه یللی تللی!
7) مغزتون رو خونهتکونی کنید! وقتی پای کیبورد نیستید، درباره داستانتان فکر کنید. فرمون افکار رو به دست بگیرید و دائم بپیچید به اون سمت. نقاط ضعف داستان، جاهایی که اتفاق جالبی نمیافته، نیاز به جزئیات بیشتر داره و غیره از اونایی هستن که این مواقع میتونید بهشون فکر کنید. اگه در توالت هستید و به ذهنتون چیزی اومد، اون رو روی دستمال توالت بنویسین و با خودتون بیرون بیارین. از نوشتن یادداشتها هرگز غفلت نکنید!
بی خیال بقیه زندگی! وقت شما باید صرف نوشتن بشه، نه یللی تللی!
8) منتظرید خانم حاضر شود؟ شما بنویسید. آقا دارد بازی فوتبال تماشا میکند؟ شما بنویسید. خانواده دارد بحث سیاسی میکند؟ شما بنویسید. هر دقیقهای که به دست میآورید ممد حیات کتاب شماست، ازش استفاده کنید!
9) یه نویسنده باید بتونه حداقل ده پونزده هزار کلمه در هفته بنویسه. اگه نمیتونین، بگردید ببینین چه چیزهای دیگهای رو میشه ازشون در زندگی غافل شوید، قیچیشون کنید و بنویسید!
10) هیشکی دوست نداره داستانسرایی شما را درباره کتابی که دارین مینویسین رو گوش کنه. بیخیال تعریف کردن. تازه ممکنه ازتون سؤالهای سختی بکنن که جوابشون رو خودتون هنوز نمیدونید. تنها چیزی که لازمه بقیه بدونن اینه که به مجرد برگشتن به خانه، قرار است بشینید پای کیبورد و بنویسید!
تنها چیزی که لازمه بقیه از شما بدونن اینه که به مجرد برگشتن به خانه، قرار است بشینید پای کیبورد و بنویسید!
نویسندگی کار سختیه. قرار نیست بهترین نویسنده بشوید یا کتابتان پر فروشترین باشه. دیدید که ملت چه چرت و پرتهایی رو منتشر میکنند (نمونهاش خود من). ولی تا وقتی که کلمات رو از مغز خودتون بیرون نکشید و روی کاغذ (دیجیتال) نیارین، نویسنده نمیشید! پس بیخیال تفریح و سرگرمی و زندگی اجتماعی و شروع کنید به نوشتن! فقط بنویسید.