ویرگول
ورودثبت نام
ع.ساکن
ع.ساکن
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

شلوار جین

روز ها می گذرند

و من آرام آرام به سوی سمتی می خیزم

که مطمئن نیستم همان جلویی باشد

که همه می خواهند به آن رسانیده شوند

خزانیده شوند یا رهانیده شوند

یا شبا دیده شوند یا گلا چیده شوند یا که چه؟

ها؟

یا که چه؟ ای شاعر کم عقل

که حتی نمی دانی یا که چه!

که حتی نمی دانی که شاعر نیستی

بگو دیگر چرا لال شده ای؟

گلا چیده شوند یا که چه؟

یا که بمیریم یا که چه را بکشیم یا که که را بکشیم

یا که چرا چه را بکشیم

چرا چگوارا یا کگوارا را بکشیم

در حالی که چگوارا یا کگوارا را قبلاً کشته اند؟

من این همه راه از آسمان سقوط کردم که بگویم

باز هم می خواهم بیشتر سقوط کنم

بیشتر به سمت پایین نه عذر می خواهم

همان جلوی خودم حرکت نه عذر می خواهم

بخزم

دیگر شیطان زیر پاهای من نیست

و حدس بزنید که جای کدام دو نفر با یکدیگر عوض شده است؟

آن هم تنها با یک چرخش من؟

کاشکی کفشم کافی باشد

برای جوراب هایم

جوراب هایم برای پاهایم

پاهایم برای سنگ هایم

و سنگ هایم برای چیزی که اینجا بیاید و آخرش هایم باشد هایم.

شلوارم را می پوشم و می دانم که شب دوباره در می آید

شلوارم مرا نمی پوشد و با این حال شب درم می آورد

برم می دارَدَد در رخت خواب می گذاردم

رویم را می کِشد

روحم را می کُشد

خونم را می مکد

جوشم را می کند و بعد

می رود و پشت در آویزان می شود و می گوید

نگران نباش صبح همیشه می دمیم و شب همیشه

برای کشتن فرصت کم نظیری است

همیشه کم نظیر است

الباقی مراسم هم که در هر صورت انجام می شود

ولی تو بدان

علی تو بدان

که من بی تقصیرم

که من شلوار شدم و انتخاب نکردم

که مرا شلوار کردند و نظرم هم نپرسیدند

که من شلوار شدم ولی

علی راستش را بخواهی

شلوار هم ماندم و خب

این از ترس یا که ضعف نیست

من دوست دارم که هر شب روحت را بکشم

شلوار ها راحت عادت می کنند

شب بخیر ولی، نه عذر می خواهم علی.

آری آسمان در همه جا همین رنگ است

به رنگ شلوار جینِ کم رنگ

به رنگ شلوار جینِ رنگ در رفته

با چند وصله ی خاکستری که احتمال خوبی می رود

که دوباره کنده شوند و ما

مقداری از ما، لخت، در معرض دید دیگران نا لخت

یا مقداریشان لخت قرار بگیریم و کمی گونه های لختمان سرخ شوند.

دیوانه می شوم وقتی که می فهمم من نمی دانم چه می شود

یا چه خواهم کرد یا چه خواهد شد یا چه خواهم شد یا که خواهم شد

یا چه کردم خواه یا که چردم خواه یا که خردم چاه یا که دستم داغ می شود

وقتی در سطلم آب فرو می برمش که از آبِ جوشانیده شده

در همین نزدیکی پر شده است.

تشبیه می گوید: مثل خیاری که دوست دارد خوردش کنند و بعد

در ماست بریزندش، ماست ماست ماستِ سفید و پر معنی و بعد نمک بیاید

آن آشنای قدیمیِ جناب خیار و مخلوط شوند و نعناع ببارد

و بعد همزمان همه ی این آشنایانِ کم و بیش، در هم حل شویم و بغلتیم و با هم

برخورد کنیم و در هم فروبرویم و بعد کمی آب به ما اضافه شود

و ما رقیق شویم

آرام بگیریم

و رفیق شویم

و ما را در یخچال بگذارند تا دم پختک دم بکشد و ما

از شدتِ ذوق بمیریم.

هنوز از بیهودگی می نالم و این عجیب نیست

من دوست داشتم

(و این واقعیت محض است)

من واقعاً دوست داشتم که خیار بودم.

من این احساساتِ انسانی یا نام دیگرشان: نا خیارانه را

واقعاً دوست ندارم

منِ خیار فقط می غلتیدم و فرو میرفتم و رقیق می شدم و رفیق

ذوق می کردم و می مردم

و خب، یک وجه اشتراک هم کافیست.

قافیه قافیه! از تو بدم می آید ولی

اسم دخترداییِ مادرم فاطی است

البته فراموش نکنید که اسم خواهر شوهر خاله ام هم ساقی است.

در من سراغ کسی را می گیرید ولی من

خوب می دانم که آن فرد در من نیست

آن فرد که در من نیست ساد نیست

ساده نیست، ساز نیست، سازه نیست

تیر یا ماشه یا کلاف یا کلافه یا آتش یا هیزم یا هیچ چیزی از این قبیل نیست

از این قبیله نیست

شریف نیست

عجیب نیست

رفیق یا رقیق نیست ولی

بدجوری دلش می خواست رقیق یا رفیق می بود.

شعرشعر نوادبیاتشاعرشعر سپید
گاهی اوقات باید نوشت و من هرگز نفهمیدم اون اوقات کدومان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید