بله درسته؛ از اینکه برای نوشتن، قاشق دست گرفتن، نقاشی کشیدن و ... از دست چپ استفاده میکردم ناراحت بود. زمان ما که حالا خیلی هم قدیم نیست، خوب نبود کسی از این دست استفاده کنه. مخصوصا اگه مامان و بابامونم دست راست بودن. حالا اینکه بین این همه فامیل راستی چی شد که من چپ شدم هم جای سوال داره!
اما من مشکلی با این قضیه نداشتم. همهچی داشت خوب پیش میرفت که وارد مدرسه شدم. من و بغل دستیم همیشه دستمون به هم میخورد و وقتی ازش میخواستم جاش رو با من عوض کنه قبول نمیکرد!
این تازه اول ماجرا بود
کمکم فهمیدم قیچی دست گرفتن برای من سختتر از بقیه است، کوک زدن پارچه هم همینطور. هیچ وقت یادم نمیره برای اینکه نمیتونستم در رب رو با دست چپم باز کنم 1 روز تمام گریه کردم. اون زمان درهای رب هنوز فقط با درب باز کن باز میشد.
شاید باورتون نشه ولی ما چپ دستها حتی روز کنکور هم استرس داشتیم و نگران بودیم بهمون صندلی راست دستها رو بدن.
بعدا که احسان برادرم هم چپ دست شد، این موضوع بیشتر برای خانواده جا افتاد. بعد فهمیدم نه تنها من بلکه کل اون 10 درصد چپ دست جهان هم از نداشتن وسایل مخصوص چپ دستها ناراحتن:))
درسته که این ناراحتی دردی از ما دوا نمیکنه ولی یه روز برامون ثبت کردن که دلمون رو خوش کنن...
ولی لطفا اگر نزیکانتون کسی دست غالبش چپه اذیتش نکنید و طرز مواجهه باهاش رو یاد بگیرید.
تواناییهای ما چپ دستها رو ببینید و باورتون باشه این یه نقص نیست
13 اگوست روز جهانی چپ دستها مبارک.