ویرگول
ورودثبت نام
الناز مقدم
الناز مقدم
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

اگه با دیدن این تصویر یاد خاطره‌ای افتادین..

اگه با دیدن این تصویر یاد خاطرات افتادین، شاید خوندن این مطلب براتون خالی از لطف نباشه..

سوال۱: تابه‌حال تجربه‌ی همکاری با چنین افرادی رو داشتین؟ آدمایی که درظاهر وانمود می‌کنن با شما اشتراکات زیادی دارن، حامی پروژه‌ها و ایده‌های شما یا حتی بیشتر، دوست شما هستن. ولی بعد از مدتی، شواهدی به دستتون می‌رسه که در نبودِ شما همون دوست کاملا تغییر رفتار داده و با تمام توان علیه شما و همون پروژه‌ای که می‌گفت به نظرش عالیه، اقدام کرده..

افراد توی روابطشون از الگوها و پیش‌فرض‌های متفاوتی استفاده می‌کنن ولی چیزی که توی این پست در موردش صحبت می‌کنیم، یک‌جور اختلال شخصیتیه که معنایی معادل "خشم انفعالی" داره و می‌تونه با شدت متفاوتی توی رفتار افراد نمود پیدا کنه. کسی که از الگوی خشم انفعالی پیروی می‌کنه اگرچه در ظاهر همراه و همدل شماست، ولی در باطن با شما و اونچه انجام می‌دید مشکل داره؛ فقط بدلیل اینکه نمی‌تونه یا نمی‌خواد "مستقیماً" در مورد موضع خودش صحبت کنه، سعی می‌کنه تا از راه‌های "غیر مستقیم" شما رو تنبیه و مجازات کنه و اصطلاحاً توی کار شما سنگ می‌اندازه. پس بین حرف و عمل این آدما شکاف عمیقی هست.


هدف من از نوشتن این متن، اول این بود که این اختلال رو معرفی کنم و بعد این‌که شما رو حساس کنم تا اگه احیاناً سرنخ‌هایی از وجود این الگو، توی رفتار خودتون مشاهده می‌کنید، از حالا به بعد نسبت بهش حساس‌تر بشید. پس بزارید سوال رو یه کم سخت‌تر کنیم:

سوال۲: تا‌به‌حال شده "خودِ شما" با همکارتون مشکلی داشته باشید ولی ترجیح بدید به‌جای گفتگوی مستقیم با رفتارهایی مثل اهمال‌کاری، توجه نکردن به ددلاین‌ها، بهانه‌تراشی برای فرار از کار، خراب‌کاری‌های عمدی و کینه‌جویی طرف مقابل رو تحت فشار بذارین؟

با خودتون صادق باشید و اگه جواب این سوال مثبته، شاید وقتش رسیده باشه رویه‌ی بهتری رو جایگزین خشم انفعالی کنید؛ مثلاً قاطعیت.

چرا افراد از بین گزینه‌های موجود، به خشم انفعالی متوصل میشن؟
با یه سرچ توی اینترنت می‌تونید دلایل مختلفی رو پیدا کنید که منجر میشه به انتخاب چنین رویه‌ای. اما چه میشه کرد؟! این نوشته‌ی منه و با اجازه‌تون می‌خوام دسته‌بندی خودمو داشته باشم :) من میگم ریشه‌ی همه‌ی دلایلی که توی بقیه مقاله‌ها میگن یکی از این دوتاس:
۱-اجتناب از تعارض: آدما معمولا فکر می‌کنن تعارض یعنی دردسر؛ و کیه که از دردسر خوشش بیاد؟! عجیب به نظر می‌رسه ولی کسی که این‌ الگو رو انتخاب کرده، فراموش می‌کنه که تعارض موجود، با نادیده گرفته شدن و بستن چشم، از بین نمی‌ره.
ضمناً اگه درست نگاه کنیم تعارض می‌تونه فرصت خوبی برای رشد و یادگیری باشه.
۲-ضعف ارتباطی: حقیقت اینه که خیلی از ما توی انتقالِ درستِ چیزی که توی ذهنمون می‌گذره مشکل داریم. نمی‌تونیم به‌طور شفاف از ذهنیات و انتظاراتمون صحبت کنیم یا بگیم مشکلمون دقیقا کجاست. به‌هرصورت توی هر رابطه‌ای که ضعف ارتباطی برقرار باشه، می‌تونیم منتظر نشانه‌های خشم انفعالی باشیم.

خبر خوب اینه که رفتارهای ناشی از خشم انفعالی (باهر دلیل و شدتی) ریشه در ناخودآگاه ما داره و اگه تلاش کنیم خودآگاهی و نظارت بیشتری روی رفتار و نیت‌ها و سیستم تصمیم‌گیری‌مون داشته باشیم، تحت کنترل در میاد.

مثلا می‌تونیم دفعه‌ی بعدی که کسی فیوزمون رو پَروند، به جای کینه‌توزی و تلافی غیر مستقیم، او رو به صرف قهوه دعوت کنیم و شفاف و بدون تعارف، از مشکل و انتظارات‌مون صحبت کنیم و حتی راه حل ارائه بدیم.
میشه درک کرد برای کسی که سال‌ها با این رویه غلط زندگی کرده، برخورد شفاف سخت و غیرممکن به نظر برسه. ولی این هم مثل عضله دردِ زمان قد کشیدن، باعث رشد عضلات ارتباطی‌مون میشه.

منابع انسانیمدیریت رفتار سازمانیخشم انفعالیفرهنگ سازمانیروابط بین فردی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید