آیا همیشه شکست به معنی عدم دستیابی به موفقیت است ؟
گاهی این احساس درونی در ما به وجود می آید که ما باید به خاطر تصمیمات و شکست هایی که در زندگی می خوریم مورد سرزنش قرار بگیریم ، این شکست می تواند عاطفی باشد و یا مالی و حتی تحصیلی و ...
اما با این که شکست تاثیرات و فشار های روحی زیادی را در زندگی بر رو انسان می گذارد و گاهی فرد کمتر نقشی در ایجاد این موقعیت دارد و در محیط پر تشنج محکوم به شکست می شود ، آیا او باید احساس سر شکستی کند و تسلیم شده و به نا امید تن دهد و یا از هر انچه که دارد ( هر انچه که برایش باقی مانده ! ) استفاده کرده و کوله بار حاصل از تجربه ی شکست را بر روی دوش خود انداخته و به سمت موفقیت حرکت کند .
گاهی شکست تنها در عالم ذهن ما اتفاق می افتد !
زیرا ما با موقعیت های زندگی آن گونه که توقع داریم برخورد کرده و با عینکی از جنس کمال گرایی به واقعیات زندگی نگاه می کنیم
در حالی که ما در یک جامعه آرمانی و با افراد آرمانی که در ذهنمان پردازش کردیم زندگی نمی کنیم و شاید باید نگاهمان را واقع بینانه تر کنیم ، تا مسیر ها و راه هایی که زندگی در پیش روی مان می گذارد را ببینیم و تسلیم احساسات پوچ و نا امید نشویم