بنام او
بعضی وقتها دلم میخواد بنویسم...
فقط بنویسم؛
نوشتن آرومم میکنه!
نوشتن حالم رو خوب میکنه؛
نوشتن؛
پس مینویسم...
نوشتن اما از کی و چی و کجا!؟
نوشتن برای دلم یا برای تو!؟
نوشتن از دلم یا از تو!؟
نوشتن برای حالم!
نوشتن برای خوب شدن!
نوشتن وقتی میتونه اینقدر مفید باشه چرا ننویسم!؟
در واقع نوشتن مسکنِ، مرحمِ، حال خوب کنِ و اثر بخشِ، حتی میتونه الهام بخش باشه!
نوشتن چقدر آسونِ در عین حالی که خیلی خیلی سخت و مشکلِ!!!
مینویسم، اما نه هر موقع، بلکه وقتی که حس قشنگ نوشتن دارم، حال نوشتن دارم، مود نوشتن!
تا روی مودش نباشی هم نمیشه!
اما بعضی مواقع اصلا فکر نمیکنی مودی، حالی و حوصلهای در کار باشه، امام متنی مینویسی که سالها بعد هم خودت باورت نمیشه که اون زمان و توی اون موقعیت این تو بودی که اون متن رو نوشتی و اون لغات رو روی سفیدی کاغذ از خودت بجا گذاشتی!!!
واقعا حس عجیب و غریبیه!
بعضی موقعیتها میتونه خالق اثری بدیع، نوشتهای عجیب و غریب و دلنشین باشه.
پس چه بهتر که توی اون حس و حال نوشتی، نوشتی و موند و...