ویرگول
ورودثبت نام
الهه روح‌اللهی
الهه روح‌اللهیکلمه‎‌‌های گاه‌ وبی‌گاهِ یک کتاب‌بازِ دست به قلم | در مسیر شدن...
الهه روح‌اللهی
الهه روح‌اللهی
خواندن ۵ دقیقه·۶ روز پیش

توسعه فردی؛ زردِ طلایی، لازمِ ضروری!

 «خفه شدیم بابا! بسه دیگه... هی توسعه، توسعه، توسعه!»

خب اگر شما هم چنین حسی دارید، تا حدود زیادی درک‌تان می‌کنم. بعضی مفاهیم هر چقدر هم مهم و ضروری، آنقدر دست به دست می‌شوند و هر کس، هر جا ازشان می‌گوید که کسالت‌بار می‌شوند. آنقدر کسالت‌بار که انگار از معنا تهی شده‌اند. کافی است دو دقیقه در اینترنت بگردید تا با هزار و یک تصویر انگیزشی، جمله ‌نصفه‌و‌نیمه و فلان دوره پول‌سازِ یک‌روزه و چندروزه روبه‌رو شوید. طبیعتاً آدم خسته می‌شود و با خودش می‌گوید: «بازم همون حرف‌ها، بازم همون شعارها!»

اما خب از طرفی اگر هم از آن چشم‌پوشی کنیم و توسعه فردی را صرفاً به‌عنوان ژستی فانتزی یا صنعتی پول‌ساز ببینیم، چیز مهمی را از دست داده‌ایم. در این چند کلمه می‌خواهم نشان بدهم که توسعه فردی لزوماً زرد و سطحی نیست و چرا باید با روشی ساده و واقع‌گرا به آن پرداخت.

چرا توسعه فردی برای‌مان تکراری شده است؟

این حس دو دلیل اصلی دارد:

اول اینکه پیام‌های توسعه فردی در شبکه‌های اجتماعی، اغلب تبلیغاتی و فشرده منتشر می‌شوند؛ جمله‌های کوتاه جذاب، اما بدون عمق.

دوم اینکه بیشتر وقت‌ها، ما به دنبال نتایج فوری هستیم، درحالی‌که رشد واقعی زمان‌بر است. وقتی انتظارتان از یک کتاب، پادکست یا دوره این باشد که ظرف یک هفته زندگی‌تان را ۱۸۰ درجه تغییر دهد، طبیعتاً بعد از چندبار ناامیدی، کل این حوزه را بی‌ارزش می‌بینید. اما توسعه فردیِ خوب، مثل ورزشِ معقول است؛ نتیجه بلندمدت دارد، نه وعده معجزه در یک روز.

توسعه فردی یعنی چه دقیقاً؟

توسعه فردی تنها خواندن کتاب‌های انگیزشی و گوش‌دادن به سخنرانی نیست.

توسعه فردی عبارت است از افزایش آگاهی نسبت به خود، بهبود مهارت‌های روزمره، تمهید سازوکارهای بهتر برای تصمیم‌گیری، و ایجاد عادات کوچک اما مؤثر. یعنی چیزهایی که کیفیت زندگی را بهتر می‌کنند؛ روابط‌تان، توانایی‌تان در مدیریت استرس، توان آموزشی و کاری‌تان، و هیمن‌طور حس ارتباط عمیق با زندگی و معنادار بودن آن را به وجود می‌آورند.

حالا بیایید سه دلیلِ اهمیت توسعه فردی و لزوم جدی گرفتن آن را با هم مرور کنیم:
1. مقاوم شدن در برابر تغییرات:

سرعت تغییرات در کار و زندگی زیاد است. کسی که عاداتی برای یادگیری مستمر دارد، راحت‌تر با شرایط جدید سازگار می‌شود.

2. خودآگاهی بیشتر و در پی آن انتخاب‌های بهتر:

وقتی بدانید چه چیزهایی برای‌تان مهم است و چه چیزهایی انرژی‌تان را می‌بلعد، انتخاب‌های‌تان هدفمندتر می‌شوند. خودآگاهی مانند چراغی است که مسیر را روشن می‌کند.

3. سرمایه روانی و روابط بهتر:

مهارت‌هایی مثل همدلی، مدیریت خشم، و ارتباط مؤثر فقط باعث موفقیت شغلی نمی‌شود. کیفیت روابط و رضایت شخصی را هم بالا می‌برد.

چگونه از زرد فاصله بگیریم و به طلایی نزدیک بشویم

طبق رویکردی عملی، چند راهکار برای این موضوع پیشنهاد می‌شود.

اول اینکه هدف کوچک و مشخص انتخاب کنید. به‌جای «من می‌خواهم موفق شوم»، بنویسید «می‌خواهم ظرف سه ماه، هر هفته یک فصل یا چند صفحه کتاب مرتبط با مهارت الف بخوانم.» هدف‌هایی که قابل اندازه‌گیری‌ باشند و به جای رویا و خیالبافی، عمل به همراه بیاورند.

دوم اینکه عادت‌های کوچک بسازید. عادت‌های پنج تا بیست دقیقه‌ای که هر روز تکرار شوند، بعد از چند ماه تأثیر بزرگی دارند. نوشتن روزانه پنج دقیقه احساسات‌، مطالعه پانزده دقیقه قبل از خواب، پیاده‌روی بیست دقیقه‌ای هر روز یا مرور هدف‌ها در صبح، می‌تواند شروع خوبی باشد.

سوم اینکه خودتان را بسنجید و از اطرافیان بازخورد بگیرید. بدون ارزیابی نمی‌دانید پیشرفت کرده‌اید یا نه. هفته‌ای یک‌بار زمان بگذارید و کوچک‌ترین نشانه‌های پیشرفت را ثبت کنید. حتی نمره یک تا دَه برای تمرکز این هفته و اجرای برنامه‌ها، می‌تواند چشم‌انداز واضحی از پیشرفت به شما بدهد.

دیگر اینکه تا می‌توانید از مقایسه فاصله بگیرید. شبکه‌های اجتماعی نسخه پیچیده‌شده نمایش موفقیت‌ هستند. معیارتان پیشرفت نسبت به گذشته خودتان باشد، نه نمایش‌های دیگران.

و آخری هم اینکه منابع متنوع و معتبر انتخاب کنید. فقط به ویدیوهای کوتاه اکتفا نکنید. یک کتاب خوب، یک دوره با تمرین عملی و پروژه‌محور، یا یک مربی و منتور قابل اعتماد، بسیار کمک‌کننده است و ارزش بیشتری ایجاد می‌کند.

پنج ابزار ساده که هر کسی می‌تواند امتحان کند
۱. دفترچه روزانه: پنج دقیقه نوشتن احساسات و کارهای انجام‌شده، باعث شفافیت می‌شود.
۲. قانون دو دقیقه: اگر کاری کمتر از دو دقیقه طول می‌کشد، فوراً انجامش بدهید.
۳. بازه یادگیری: هفته‌ای سه بار، هر بار سی دقیقه روی مهارت مشخصی کار کنید.
۴. جلسه بازنگری هفتگی: در پایان هر هفته، سه تا از دستاوردهای‌تان را و سه مورد را که نیاز به بهبود دارند، ثبت کنید.
۵. شریک پیشرفت: دوستی که اهداف شما را می‌داند و گاهی چک می‌کند، تأثیر شگفت‌آوری دارد.

هشدار! این مسیر قرار نیست همیشه خوشایند باشد
توسعه فردیِ واقعی شامل مواجهه با ضعف‌هاست. یعنی گاهی باید اشتباهای خود‌تان را ببینید، عادت‌های بد را ترک کنید و با بخشی از خودتان روبه‌رو شوید که راحت نیست. در مواجهه با همین نقطه است که خیلی‌ها مسیر را نصفه‌و‌نیمه‌ رها می‌کنند. اما کنار آمدن با این ناحیه ناخوشایند، خودش بزرگ‌ترین دستاورد است.

توسعه فردی یک مهارت است، نه زینت‌المجالسِ زندگی!
وقتی توسعه فردی را به‌عنوان مجموعه‌ای از عادات کوچک، سنجش‌پذیر و قابل اصلاح ببینیم، برداشتن قدم اول ساده‌تر می‌شود. مهم نیست دیگران چه برچسبی می‌زنند. مهم این است که شما چه نتایجی می‌خواهید و حاضر هستید چه کارهایی بکنید و چه هزینه‌هایی بدهید تا به آن برسید.

یک هفته آینده را امتحان کنید: فقط یک عادت پنج‌دقیقه‌ای انتخاب کنید و هر روز تکرارش کنید. بعد از چهار هفته دوباره برگردید و ببینید چه تغییراتی پدید آمده است. اگر نتیجه مثبت بود، قدم بعدی را بردارید. اگر نبود، آن را تغییر دهید یا عادت دیگری انتخاب کنید.

در پایان، یک نکته ساده اما کاربردی بگویم: توسعه فردی یعنی «پیوستگی در تلاش به‌جای وابستگی به انگیزه». انگیزه که بالا باشد، کار آسان می‌شود؛ اما وقتی انگیزه نیست، عادت‌ها هستند که ما را پیش می‌برند. پس بیایید از شعارها دور شویم و با گام‌های کوچک، قابل تکرار و واقعی زندگی‌مان را بهتر کنیم؛ حالا اسمش هرچه می‌خواهد باشد :)

باقی بقای‌تان__

 

توسعه فردیموفقیتخودشناسیبهره وریمدیریت
۹
۰
الهه روح‌اللهی
الهه روح‌اللهی
کلمه‎‌‌های گاه‌ وبی‌گاهِ یک کتاب‌بازِ دست به قلم | در مسیر شدن...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید