فرناز پاک‌بین
فرناز پاک‌بین
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

روزنامه دیواری، فضا و دیگر هیچ

امروز که داشتم با سارا تلفنی حرف میزدم، یک لحظه خط روی خط افتاد. یک صدای عجیب و غریب امد. اولش انگار خواهرکوچم با دهن پر حرف بزند بجز اسم سیاره‌مان با لحن سوالی چیزی نفهمیدم. صدا، منتظر نماند جوابش را بدهم شروع کرد به زجه زدن به زبانی که نمیدانستم. بعد دوباره ادامه‌ی صدای سارا آمد:" اگه یه روزنامه دیواری درست کنیم، درمورد نابودی سیاره ها مطمئنم خیلی بیشتر خوشش میاد. میشنوی چی میگم؟ صدات یه لحظه قطع شد. دیشب اخبار گفت که امروز یکی از سیاره‌های خیلی دور که شاید کسی توش زندگی کنه با برخورد شهاب سنگ نابود میشه. مطمئنم تو کل مدرسه میترکونیم. تازه بچه‌ها فرداشب قراره برن پشت بوم مدرسه شاید بتونن لحظه نابودیشو ببینن. تو نمیای؟ با توام میگم تو نمیای؟چرا حرف نمیزنی؟"

"چیز آره حواسم پرت شد ببخشید. روزنامه دیواری خیلی خوبه، از اولشم بهت گفتم که سال بالاییا چی گفتن درمورد نمره‌هایی که به روزنامه دیواریشون داده پارسال. پس امشب رو پشت بوم مدرسه میبینمت. میتونیم یه گزارش هم از امشب بذاریم یه گوشه‌اش."

باد خنک می‌خورد توی صورتم. شال گردنم را کشیدم بالا. باد کاری می‌کرد که اشک توی چشمانم یخ بزند.
-میگم سارا اخبار نگفت چقدر احتمال داره کسی تو این سیاره هه زندگی کنه؟
+چرا گفت احتمالش زیاده، تازه شنیدم امروز چند نفر گزارش دادن که پیامای عجیب غریبی دریافت کردن. ممکنه به همون ربط داشته باشه. نداشته باشه هم ما ربطش می‌دیم. همینارو شروع کن بنویس خیلی وقت نداریم.
آستین لباسم را جلوتر آوردم تا نزدیکی انگشتانم و مداد و دفترچه‌ام را از کیفم درآوردم. گفتی اسم سیاره هه چیه؟
- زمین!

داستان کوتاهداستانکداستانروزنامه دیواریمحیط زیست
مبارز دائمی با "خب که چی"؟ از صاحبین کانال https://t.me/farandfaz
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید