همیشه از زیباییها و مزایای نوشتن و دنیای نویسندگی گفتهام.
اما دنیای نویسندهها هم مشکلات و دردسرهای خاص خودش را دارد.
✔ مشکلی که شاید همهی نویسندهها از تَرکِش آن در امان نباشند، سوء تفاهمات و سوء ظنهاییست که خوانندگان نسبت به آنها پیدا میکنند.
مثلن یک خوانندهی آماتور تصور میکند نویسنده لزومن زندگی و تجارب شخصی خودش را به صورت داستان درمیآورد، در حالی که به شخصه داستانهایی را نوشتهام که نه تنها در زندگیِ زیستهی خویش تجربه نکردهام بلکه تابه حال کسی را هم که نظیرش را از سر گذرانده باشد، ندیدهام.
شاید علت چنین برداشتی، عدم آگاهی افراد از قدرت تخیل و خلاقیت نویسنده باشد.
✔ یکی دیگر از مشکلات این حوزه، سوء تفاهمات برخی از دوستان است...!
اینکه هر متن و یادداشتی مینویسی و منتشر میکنی به خودشان میگیرند. این مطلب مخصوصن در مورد افرادی که به قول معروف «دماغشان دراز است و به همه جا گیر میکند» صدق میکند.
مثلن در مورد یادداشت قبلیِ بنده یکسری سوء تفاهم ایجاد شد و برخی از دوستان را به هم ریخت و به غلط تصور کرده بودند که مخاطب آن یادداشت هستند.
درحالیکه یادداشت قبلی در مورد همسایهی دیوار به دیوار من بود که خداروشکر حساب ویرگول ندارد و مطمئنم هرگز گذرش به اینجا نخواهد افتاد. کسی که چند روز پیش خودش از دوران سخت بچگیاش برایم تعریف کرد.
باری... تصور میکنم برخی از این افراد به اختلال «خود مهم پنداری» دچار هستند که همهی داستانها و نوشتههای بنده را خطاب به خودشان میپندارند...!
البته شاید هم مشکل از دماغ درازشان باشد...!
به این دسته از عزیزان توصیه میکنم از جانب بنده این جمله را با حروف بزرگ روی یک مقوا بنویسند و جلوی چشمشان نصب کنند تا فراموششان نشود:
پ ن:
یک نویسنده به تناسب حرفهای که مشغول آن است، از هرچیزی مینویسد. این دلیل آن نمیشود که قصد و غرض یا مخاطب خاصی دارد...!
لطفن خوانندهی آماتور نباشیم...!
لطفن دماغ دراز نباشیم...!
لطفن خود مهم پندار نباشیم...!
به قلم:
••✧-❥فاطمه سادات جزائری❥-✧••