مهدی مرادی ( میم دو چشم )·۱ سال پیشهزار توی درونم، شماره سهآسمان ابری بود اما این بار، هیچ بارانی نمیبارید! گاه نسیم پاییزی هو هو کنان به این طرف و آن طرف میرفت. و در این هنگام، زمین سبز«تر» شد!
خدیجه(فریما)محمودی·۱ سال پیشمخاطب خاصمردی مغرور و سخت و زمخت با شانه هایی پهن واستوار از آن مدل های قدیمی که وقتی میخوان حرف بزنن چین به ابروهایشان میندازن و زیر چشمی زمین رو ن…
مهدی مرادی ( میم دو چشم )·۱ سال پیشهزار توی درونم، شماره دورویارویی امروز غریب بود!و تو عجب جایی رسیدی! درست در زمانی که باید، به سراغم آمدی.برایم خواندی، از ۱۱ سال قبل هم خواندی!سوزناک و تلخ؛ اما ح…
مهدی مرادی ( میم دو چشم )·۱ سال پیشهزار توی درونم، شماره یکآه که چه زود گذشت خاطراتی که حتی نمیدانم چه زمانی و چگونه در من ثبت شدند! فقط این را میدانم که هنوز بسیار دوستش دارم. دوستش دارم و آرزو د…