سالها دل طلبِ جامِ جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد
(دل:در عرفان جایگاه اسرار حق است،جام جم:کیخسرو جامی داشته است که جهان را در آن می دیده است، در عرفان جام جم نماد دل عارف است در واقع مقصود حافظ این است که آن جام جهان بین کیخسرو که اسرار نهانی را در آن مشاهده میکرده است همان جام دل آدمی است در حالی که بی خبران میکوشند تا آن گوهر حقیقت را در قیل و قال کلام و اندیشه های خام جست و جو کنند این بیت حافظ را میتوان با این بیت مولانا هم معنی تلقی کرد:
جسم تو جزء است جانت کلِ کل/خویش را قاصر مبین در عین ذل
قدسیان یکسر سجودت کرده اند/ جزء و کل غرق وجودت کرده اند)
گوهری کز صدفِ کُوْن و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد
(گوهر:استعاره از همان جام جم،کون و مکان: عالم هستی، گمشدگان لب دریا:بیگانگان با سلوک و تجربه های عرفانی)
بیدلی در همهاحوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد
( این بیت حافظ را میتوان مصداق این آیه دانست:هو معکم این ما کنتم؟ و میتواند یادآور حضرت موسی باشد که خدا همه جا با او همراه بود اما حضرت موسی چون او را نمیدید گفت: ربّ اَرِنی انظُر الیک و پاسخ: لَنْ تَرانی شنید یعنی مرا نخواهی دید چون معنی دیدن را نمیدانی)
مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش
کاو به تأییدِ نظر حلِّ معما میکرد
(منظور از مشکل همان طلب حقیقت از بیگانگانِ مفهوم عشق است و به تعبیری همان عقل در عرفان است، پیر مغان: در اندیشه حافظ کسی که بالاتر از رند است و نماد کسی است که در سلوک به حق راه جسته است، تایید نظر: یعنی صرفا با یک اشاره مشکل مرا حل کرد و. به تعبیری میتوان گفن پیر مغان اشاره به قلب من کرد یعنی جام جم را در دل بجوی یا اشاره به خودم کرد و با نگاه فهماند که هان جام جهان نما خودت هستی)
دکتر الهی قمشه ای در خصوص مفهوم دل و حقیقت عرفانی آن که در این چند بیت حافظ به آن اشاره شده است به شعری زیبا از شیخ محمود شبستری اشاره میکند و به زیبایی پیوند میان تجلیات سه گانه یک ذات را (خدا،جهان و انسان) تصویر میکند:
عدم آیینه، عالم عکس و انسان / چو چشمِ عکس، در وی شخصْ پنهان
تو چشم عکسی و او نورِ دیده است/ به دیده دیده را هرگز که دیده است؟
جهان انسان شد و انسان جهانی/ از این پاکیزه تر نبوَد بیانی
دکتر قمشه ای در تفسیر این شعر مبگوید: یعنی دلبر آفاق در آینه عدم عکسی انداخت و آن مجموعه آفرینش شد و در مردم(مردمک) چشم آن عکس باز نقش کوچکی از خود نهاد که آن انسان است و این است داستان خدا و جهان و انسان