ویرگول
ورودثبت نام
فاطمه نصیری خلیلی
فاطمه نصیری خلیلی
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

گفتگویی با دل دردمند

سلام.

بیا نزدیک تر.

کمی اینجا کنار من بنشین

دوست دارم درد دلم را برای تو

فقط برای تو بگویم

می دانی دردم را؟!

دردی که قلبم را می فشارد

و نفس را در سینه ام حبس می کند

انگار سال هاست که قلبم

همچون پرنده ای اسیر

در قفسه سینه ام می تپد

تقلایش را ببین

صدای آوازش را می شنوی؟

اکنون که در کنار منی

بلندتر می خواند و سریع تر می نوازد

انگار می خواهد به دست تو آزاد شود

آی قلب من،

آرام بگیر

مگر دردت این نبود که در کنار تو باشد؟

او اینجاست

همینجا کنار ما

و صدایت را می شنود

خوش می خوانی برایش

ولی کمی آهسته تر

می دانم وقتی آرام می گیری

که قلب آوازه خوان او بیاید

و در کنار تو جا خوش کند

آنگاه تو نیز آرام می گیری

و من نیز

بیا نزدیک تر

خیلی نزدیک تر 

آخر می‌دانی
آغوش تو امن‌ترین جای جهان است.

دلنوشتهحال خوبتو با من تقسیم کنالان نوشتعاشقیدلتنگی
سلام. اینجام که در کنار هم یاد بگیریم بهتر زندگی‌کردن و شادبودن رو.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید