fatemeh zokaei
fatemeh zokaei
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

ساندا نوشته

چهار سالی میشه که این رشته رو شروع کردم. دروغ چرا اولش فقط میخواستم یه کم دفاع شخصی یاد بگیرم تا تو خیابونای شاپور با ترس راه نرم، اما کم کم رخنه کرد تو کل وجودم. الان چند ساله که کل زندگیم شده ووشو شده ساندا.

از طریق این رشته راهی برای ابراز خودم پیدا کردم. تونستم بگم که آره منم هستم. منم وجود دارم. منم میتونم تو یه چیزی موفق باشم. ساندا شده بود صدای من. هر چیزی رو که نمیتونستم به زبون بیارم توی باشگاه روی میت خالی میکردم.

با صدای ضربه پام تو هوگوی حریف عشق میکردم. وقتی تو صف استارت از همه سریعتر میدوییدم حس میکردم زندگی توی خونم جریان داره. وقتی داور اخر مسابقه دستم رو بالا میبرد حس میکردم روی قله دنیا وایسادم. وقتی اولین طلام رو گرفتم تمام وجودم غرق احساساتی میشد که توی کلمات جا نمیشن.

روزای خوب و بد زندگیم رو توی اون باشگاه گذروندم. اونجا پیروز شدم. اونجا شکست خوردم. اونجا عاشق شدم. اونجا دلشکسته شدم. از اون باشگاه به انتخابی تیم ملی اعزام شدم. به هرجای زندگی الانم که نگاه میکنم ی ردی از باشگاه و هم باشگاهیام میبینم. تیکه جدایی ناپذیر زندگیم.

هم باشگاهیام خانواده منن. باهاشون خندیدم. باهاشون گریه کردم. با هم قهرمان شدیم. با هم شکست خوردیم و دوباره رو پامون بلند شدیم. رفاقت ما بیشتر از یه دوستی معمولیه. خاطراتی که با هم ساختیم هیچ جای دنیا با هیچ کس دیگه ای تکرار نمیشه.

بهترینم رو توی همون باشگاه پیدا کردم. به هم کمک کردیم. با هم بزرگ شدیم. با هم بالغ شدیم. سختی کشیدیم، درد کشیدیم، حسای خوب و فوق العاده رو تجربه کردیم. فراز و نشیب های زیادی رو پشت سر گذاشتیم. درسته خیلی اذیتش کردم ولی دلش دریاست. کسی که همیشه و همیشه بهترینم میمونه خودشه.

استادم. استادم بهترین و معرکه ترین ادمیه که توی زندگیم باهاش مواجه شدم. مصداق یه ادم قوی. کسی که به خودش باور داره. کسی که تغییر رو میپذیره و هر روز در حال رشد و بزرگ شدنه. طی این چهار سال، تغییرات فاحش استادم رو دیدم و واقعا بهش افتخار میکنم. اون کسیه که من رو وقتی توی منجلاب مشکلاتم غرق شده بودم نجاتم داد. انگاری یه پارچ آب یخ برداشت و ریخت تو صورتم. هشیار شدم. دست به کار شدم. شروع کردم به نجات خودم قبل از اینکه غرق شم.

الان من ارشد اون باشگاهم. کسی هستم که استادم وقتی توی جامعه ووشو راه میره با افتخار نشونم میده و میگه اون شاگرد منه. کسی هستم که دوستام میدونن میتونن بهم اعتماد کنن و با تمام وجودم کمکشون میکنم. الان کسی هستم که به خودم افتخار میکنم. به زندگی که دارم برای خود میسازم میبالم و تمام تلاشمو برای بهتر شدن میکنم. من به این باشگاه، به این استاد، به این دوستا گره خوردم.

ورزشووشوساندادلنوشتهباشگاه
ووشو کار، دانشجوی علوم ورزشی و علاقه مند به نوشتن...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید