fateme.parsiyan
fateme.parsiyan
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

فرشته ای در دل آسمان

این آسمان هم عجب دلی دارد چگونه با مهربانی این همه ستاره و ماه را در زمین بازی خود جای می‌دهد تا زندگی کنند چگونه بخشندگی و چشم پوشی می‌کند از دلبری ماه و ستارگان که باعث می‌شود آسمان را از پرده‌ی چشم انسان کنار بزنند و ما را مجذوب خود کنند؛ شاید خیلی تنهاست شاید هم فکر می‌کند ماه و ستاره میتوانند فرزندان خوبی برایش باشند. آسمان!به من نگاه کن، آری؟ تو اینگونه فکر میکنی؟ به راستی که تو چقدر تنهایی.

عروسک من! آسمان را خوب ببین که چقدر مهمان نواز است روزها برای خورشید و ابر میزبانی می‌کند و شب‌ها ماه و ستاره درِ خانه‌اش را می‌زنند. ولی حالا که خوب فکر می‌کنم، می‌بینم آسمان هم که باشی باز هم تنهایی، شب ها خورشید رهایش می‌کند و روزها ماه، نمی‌تواند به کسی دل ببندد. آسمان، من را می‌بینی؟ گوش می‌کنی چه می‌گویم؟ می خواهم یک حرف مهم بزنم آرام می‌گویم، فقط شلوغش نکن مادر و پدرم از خواب بیدار می‌شوند خوب می‌دانی که من دو سه روز دیگری مهمان زمین هستم و بس... دکترها می‌گویند‌ سرطان کل سرم را درگیر خود کرده، و بیش از حد پیشروی کرده می‌خواهم امشب آخرین لالایی را برای عروسکم بخوانم...

چقدر زود صبح شد کی خوابم برد عروسکم کجاست؟ کنار و زیر و روی تختم را گشتم... هیچ اثری نیست! به بالکن رفتم و فریاد زدم: آسمان چقدر نامردی حداقل فرصت خداحافظی می‌دادی...

ناگهان در کمال تعجب مادربزرگ مرحومم را دیدم که نزدیک من می‌شد خیلی خوشحال شدم اما با حرفی که زد در فکر فرو رفتم او دستم را گرفت و گفت انگار آسمانی که از او گلایه داری تو را زودتر در آغوش خود گرفته چه کردی که اینگونه معشوق تو شده؟!

معنی حرفش را نفهمیدم، شما منظورش را فهمیدید؟

خوب که به حرف مادربزرگم دقت می‌کنم می‌بینم چقدر قشنگ می‌شد که هر کس که دلتنگ و دل گرفته می‌شد یک آسمانی در دلش داشت و او را در آغوش می‌کشید خوش به حال من کمتر کسی پیدا می‌شود که آسمان به او دل ببندد.

باید قدرش را بدانم چون قرار است از این به بعد همدم تنهایی من شود

خدایا نکند که این یک هدیه برای کودکانی مثل من است که فرصت زندگی کردن در زمین را ندارند یا این فرصت برایشان خیلی کم است اما تو، آسمانی که حتی ماه و ستاره و خورشید همیشه در آن نیستند را به آنها هدیه می‌دهی

ولی کاش زندگی کردن در هرجا انتخابی بود مثلاً هر کس که دلش می‌خواست در آسمان بود هر کس هم که نه در زمین؛ کاش می‌توانستم به پدر و مادرم بگویم فرصت زندگی کردن در زمین خیلی کم است بیشتر کار خوب انجام دهید مثلاً برای کودکانی که دوست دارند عروسکی مثل من داشته باشند یک عروسک بخرند

بیشتر به حرف خدا گوش می‌دادند چون خدا آنقدرها هم که می‌گویند ترسناک نیست خدا می‌داند که بچه‌ها جایشان اصلاً روی زمین نیست می خواهد بیشتر نزدیکشان باشد حتی در آغوش آسمان. شاید خدا همان آسمان باشد که گاهی دلش برای بچه ها تنگ می شود و دوست دارد آنها را بغل کند.

کاش عروسکم هم بود، چون آسمان از زمین قشنگ‌تر است نه دکتری دارد که تجویز کند موهای سری را کوتاه کنند نه آدمی هست که کودکی را کتک بزند نه پدر و مادرها با هم دعوا می‌کنند، کاش زودتر به آسمان آمده بودم اینجا با من مهربان‌تر هستند. دوستی با خدا و آسمان خیلی قشنگ‌تر از آدم هاست

خوب شد که حداقل مادربزرگم اینجاست

_مادربزرگ؟ کجا رفتی؟

+من اینجا هستم عزیزکم!

_عه! عروسک من در دستت چه می کند؟

+این، یک هدیه از طرف پدر مادرت است که به تو رسیده، خوب از آن نگهداری کن.

آسمانداستانکودکانهتخیلی
رَبَّنا وَلا تُحَمِّلنا ما لا طاقَتِه لَنا بِه?✨
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید