محمد فکری
محمد فکری
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

خاطرات سوگواری

اطرات سوگواری جستارهای پراکنده رولان بارت در فقدان مادرش است. رولان بارت وقتی سه ساله بود پدرش را در جنگ جهانی از دست داد و پس از آن 60 سال در کنار مادرش زیست، فقط نزدیکانش تا حدی از شدت وابستگی رولان به مادرش اطلاع داشتند. رولان بارت یک روز پس از مرگ مادرش شروع کرد به نوشتن جستارهای کوتاه روزانه‌ای که تک‌تک آنها گویای عمق احساس و رنج بارت در فقدان مادرش هستند. این جستارها هرچند در سوگ پایان رابطه‌ای عاشقانه بین مادر و فرزند نوشته شده‌اند ولی می‌توان آنها را به هر فقدان ناشی از رابطه‌ای عاشقانه تعمیم داد. کتاب «سخن عاشق» رولان بارت به نوعی درباره دوران حیات عشاق است و این کتاب درباره دوران هجران عشاق.

خاطرات سوگواری، رولان بارت
خاطرات سوگواری، رولان بارت


برخی از جملات انتخابی از این کتاب:

سوگواری‌ام، سوگواری برای یک رابطه عاشقانه است، نه سوگواری متعلق به ساز و کار معمولی زندگی. با کلماتی (کلمات عاشقانه) که به ذهن می‌آیند به این سوگ می‌نشینم.

مصیبت‌دیده از ماهیت انتزاعی و در عین حال دردناک و آزارنده‌ی فقدان؛ که به من اجازه‌ی فهمِ بهترِ انتزاع را می‌دهد. فقدان و درد، دردِ فقدان و در نتیجه شاید عشق؟

شرمسار و تقریبا گناهکار؛ چرا که گاهی حس می‌کنم سوگواری‌ام صرفا نوعی شکنندگی در برابر احساسات است. اما مگر همه‌ی زندگی‌ام همینگونه احساساتی نبوده‌ام؟

تنهایی- کسی را در خانه نداشته باشی که بتوانی به او بگویی: فلان ساعت به خانه باز خواهم گشت و یا کسی که صدایش بزنی (یا کسی که تنها به او بتوانی بگویی): من اینجام، من آمدم.

آشکار نساختن سوگواری (یا دست کم بی‌تفاوت بودن نسبت به آن) اما تحمیل حق عمومی بر [دانستن] رابطه‌ی عاشقانه‌ای که به آن اشاره دارد.

با ترس دیدن لحظه‌ای که خیلی ساده ممکن است دیگر خاطره‌ی آن کلماتی که با من گفته است اشک بر چشمانم نیاورد.

نگویید سوگواری. این عبارت بسیار روانکاوانه است. سوگوار نیستم. رنج می‌کشم.

رنج شدید و پیوسته؛ حس پایدار فرسودگی. سوگواری تشدید می‌شود، ریشه می‌دواند. در آغاز به طرزی غریب، به کندوکاو در شرایط تازه‌ام (تنهایی) احساس علاقه می‌کردم.

همه «بی‌اندازه مهربان»‌اند. و با این حال حس می‌کنم کاملا تنهایم («ترک‌شدگی»).

سوگواریرولان بارتمعرفی کتابعشقفراق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید