مدیریت در مورد انجام درست کارها است. شما به یک هدف احتیاج دارید ، اما اجازه ندهید یک استراتژی عالی شما را با طناب ببندد.
استراتژی، لغت زیبایی است نه؟ این لغت از کلمه یونانی Strategos گرفته شدهاست ، که به معنای ژنرال ارتش است. کلمه استراتژی معنا و مفهومی بزرگ و پراهمیت را در خود جای داده است. به طور سنتی معنای طرح و ایدهای را میدهد که مستقیم از بالا به داخل چادر ژنرال میآید.
اقتصاددان John kay، از اولین نفراتی بود که این کلمه را به طرز غمانگیزی یک کلمه سرگرم کننده در مکتب استراتژی نامید. استراتژی واقعا مترادف لغت گران است. شرکتهای مشاورهای با نام مشاور استراتژی با هزینههای سرسامآور مشاوره ، تاسیس شدهاند. بنابراین این یک حاکمیت استراتژیک است که معنایش این است که ما قرار است یک پول بیش از اندازه زیاد برای چیزی پرداخت کنیم .
در واقع استراتژی در کسب و کار توسط شرکتهای مشاورهای مدیریت ، ابداع گردید و مورد پسند عموم قرار گرفت. قبل از سال ۱۹۶۰ خیلی از رهبران کسب و کار این لغت را نشنیده بودند، آنها شیوه و روش کسب و کار خود را داشتند و خودشان برای تخصیص بودجه تصمیم میگرفتند.
اما شرکتهایی مثل Mckinsey و Boston group برنامهریزیهای بلند مدت و بسیار دلهرهآور را به نام استراتژی ارائه کردند.مطابق گفته John kay ، استراتژی چیزی است که برای مجموعه شما یک مسئله رمزآلود میسازند سپس پول هنگفتی از شما میگیرند که راهکار نشان دهند.
واقعا استراتژی چیست؟
ابهامات زیادی به نام استراتژی دریافت میشود.
ریچارد روملت در کتاب استراتژی خوب، استراتژی بد میگوید: چرا تفاوتها اهمیت دارد؟ شما باید اول متوجه باشید که برای چه هدفی تلاش میکنید.
استراتژی یک اصلاح سطحی بر روی یک ترکیب شفاف و یا آبیاری کردن شاعر گونه یک گل نیست. او مینویسد استراتژی، طرحی منسجم برای مواجهه با یک مشکل است.
او موارد دیگری را نشان میدهد :
* استراتژی خوب ،کمیاب است. سازمانهای زیادی هستند که ادعا میکنند استراتژی دارند اما ندارند. بهجای آن یکسری اهداف عملکرد دارند یا بدتر از آن یکسری آرزوی مبهم دارند.
* استراتژی بد وقتی پدیدار میشود که یک دکترین بد وجود داشته باشد. زمانی که تصمیمهای سخت گرفته نمیشود، یا رهبرها از نشان دادن تعریف مسیر مبارزه برای رسیدن به اهداف عاجز هستند.
* شرکتهایی که پایگاه منابعشان ضعیفتر است ، احتیاج بیشتری به هماهنگی بیشتر و دقیقتر برای انجام کارها دارند.
*رقبا همیشه واکنشهای سریع نشان نمیدهند، یا مشتریها همیشه ارزش کالاهای شما را نمیدانند. استراتژی خوب رکود بازار را پیشبینی و از آن بهرهبرداری میکند.
* تغییرات در تکنولوژی ، قوانین، هزینهها، سلیقه و ذائقه خریداران، معمولا خارج از حیطه کنترل هر رقیبی هستند، اما میتوان آنها را مهار کرد.(البته شایان ذکر است که شانس واقعا مهم است.)
استراتژی هوشمند
در کتاب بازی برای برد نوشته Roger martin و A G lafely، نویسندگان به این نکته اشاره میکنند. استراتژی هوشمند شامل انتخاب صحیح نیز میشود. شما وقتی با رقیبتان رو در رو میشوید مجبور به انتخاب هستید. یک زمان بهتر است با رقیب خود همکاری کنید، و زمانی خواهد بود که شما باید صحنه را به نفع رقبا ترک کنید تا صدمه کمتری ببینید.
پرفسور Henry Mintzberg استاد دانشگاه مونترال در کتابش افت و خیز طرحهای استراتژیک، یک شک و تردید را در مورد مفهوم استراتژی بیان میکند. او بیان گسترده استراتژی را رد میکند، چون هیچکسی علاقهای به پیادهسازی آنها ندارد. حتی اگر ممکن و شدنی باشند. در کتاب بعدی خود، استراتژی نیش هم میزند، ایشان از اینکه استراتژی باید استاندارد باشد، انتقاد میکند. استراتژی موقعیت ثابتی ندارد. باید به شما الهام شود، استراتژی که به شما الهام نشده باشد استراتژی نیست.
شاید کمپبل یکی از شگفتیهای دنیای استراتژی بود ، مدیر سابق ارتباطات دولت تونی بلر. حزب کارگر جدید البته برای سالها برنده برتر انتخابات بود. و در قلب این پیروزی ، استراتژی با رویکردی کاملا انضباطی طرح شده بود. کمپبل در سال ۲۰۱۲ قوانینی برای استراتژی در ۹ بند معرفی کرد:
۱. هدف، استراتژی، تاکتیک. اگر در فهم این سه دچار اشتباه شوید به مشکل خواهید خورد.
۲. استراتژی که نوشته نشود، استراتژی نیست.
۳. توسعه استراتژی یعنی داشتن بحث و مناظره ، نه جلوگیریکردن از آنها.
۴. استراتژی یک بازی تیمی است که باید خوب بازی شود، همه از هیئت مدیره تا منشی و نگهبان ، آنرا پشتیبانی کنند.
۵. بهترین استراتژیها میتوانند در یک کلمه، یک جمله، یک پاراگراف، یک صفحه و یا یک کتاب نوشته شوند.
۶. استراتژی خوب از درون یک آنالیز و یک درک خوب بیرون میآید.
۷.استراتژی خوب بر مبنای عمل است نه بر مبنای تئوری.
۸ . در مورد اهداف فکرکنید نه فقط ارتباطات. ارتباطات آخرین قدم یک استراتژی است.
۹ ۰ بهترین استراتژیها پایدار میمانند ، اما قابل انعطاف و به روز شدن هستند.
استراتژی، روشی است که انجام میدهید
بنابراین آیا اگر استراتژی درستی را به کار بگیرید همه چیز مرتب خواهد شد ؟ البته که نه. کمپبل درست میگفت که استراتژی خوب بر مبنای عمل است نه بر مبنای تئوری. ما واقعا باید این را بگوییم که مهمترین قسمت استراتژی ، اجرای آن است. (حتی ایدههای خوب ، دیر یا زود در محیط کار رو به انحطاط میگذارند، چنانچه پیتر دراکر آن را گفت).
بهتر است یک استراتژی متوسط ،خوب اجرا شود تا اینکه یک استراتژی خوب، بد اجرا شود. البته استراتژی بعضی وقتها خیلی بزرگ و سنگین است و برچسبی است که نحوه انجام روزانه کارها و وظایف را توصیف میکند و واقعا میتواند ساده نباشد. چنانچه
از پایین به بالا و از بالا به پایین
کمپبل بر روی یک نکته حیاتی دیگر دست میگذارد. استراتژی یک بازی گروهی است که احتیاج به پشتیبانی از جانب همه سطوح را دارد. بهترین راه برای توسعه دادن یک استراتژی شریک کردن و درگیر کردن همه افراد در همه سطوح با آن است. ما با آن گفته قدیمی یونانی که ایدهها از بالا میآیند، گمراه شدهایم. اما یک ایده بزرگ که مثلا در اتاق رهبری یک سازمان شکل گرفته است، با پایان مسئولیت آن تیم رهبری به باقیمانده تیم کاری تعلق نخواهد داشت. آن ایده صرفا کلماتی خواهد بود که از بالا به افراد پایین انتقال داده شده بود و کسی انتظار آن را ندارد که بعد از رفتن آن تیم رهبری به آن ایدهها اهمیت داده شود و یا به کار گرفته شود.
زمان آن رسیده است که کسبوکارهای بزرگ مفهوم درستی از استراتژی را بهکار بگیرند. دنیا به سرعت در حال تغییر است. شما باید خود را تطبیق بدهید. استراتژیها باید با شرایط حاکم تطبیق داده شوند و بازنویسی شوند. اما حقیقت این است که در نهایت چیزی که به حساب میآید این است که شما چه کاری میکنید و چگونه آن کار را انجام میدهید. واقعا مهم نیست چه چیزی استراتژی تعبیر میشود.