در مصاحبهای از «ویسواوا شیمبورسکا»، شاعر لهستانی و برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات پرسیدند: بهنظرتون مهمترین ویژگی یک نویسنده چیه؟
قبل از اینکه پاسخ شیمبورسکا رو بخونم، کلی ویژگی مختلف به ذهنم رسید که هر کدوم میتونند مهمترین ویژگی نویسنده باشند؛ مثلاً تجربۀ زیستۀ غنی یا دایرۀ واژگانی گسترده. شاید هم آشنایی با تکنیکها و شگردهای مختلف و... اما جواب شیمبورسکا هیچکدوم از اینها نبود!
شاعر لهستانی گفت: مهمترین ویژگی نویسنده اینه که به خودش و کاری که میکنه «ایمان» داشته باشه.
خیلی از رفتارهای ما در زندگی، از جمله «نوشتن» بازخورد آنی و دقیقی ندارند. افراد و گروههای مختلف براساس مرامومسلکشون و برپایۀ دانستهها و خواندههاشون با کارمون مواجه میشن. گاهی حتی نظر این گروهها با هم در تضاده؛ مثلاً گروهی کار ما رو ستایش میکنند و گروه دیگه نکوهش.
در چنین شرایطی راهکار چیه؟ نکاتی که احساس میکنیم درسته رو درونی کنیم و غمها و ترسهامون رو در برابر نقدهای تند و منفی تاب بیاریم. البته ساده نیست!
چه جوری میشه با نقدهای تند از پا در نیایم؟ باید به خودمون و کارمون «ایمان» داشته باشیم.
بهنظرم مسئلۀ «ایمان»داشتن به خودمون خیلی فراتر از جهان نوشتنه.
«محمدمهدی اردبیلی» نویسنده و مدرس فلسفه در گفتوگویی با روزنامۀ شرق اینجوری از «انسان مبارز» یاد میکنه:
انسان مبارز، کاری رو که فکر میکنه درسته مثل کاشتن بذر در دل زمین انجام میده.
وظیفۀ انسان مبارز فقط کاشتن همین بذره! اینکه حالا زمین حاصلخیز هست یا نه، اینکه اصلاً نور و آبش مناسبه یا نه و... براش چندان اهمیتی نداره.
وظیفۀ انسان مبارز، انجام کاریه که فکر میکنه درسته، حتی اگه بابتش هزینه بده و آزار ببینه.
من فکر میکنم آشتیدادن این دو نظر با هم میتونه ما رو به مسیر تازهای ببره.
یعنی ما در کارمون و در روابطمون با جهان، وظیفه داریم مثل انسان مبارز، فارغ از نتیجه، بذرمون رو بکاریم.
اما اگه نتیجهای در پی نداشت، چی؟
یا اگه شکست خوردیم، چهجوری تسلیم نشیم؟
با ایمانداشتن!
الان که در آستانۀ سال ۱۴۰۴ هستیم، پیش خودم تمام اتفاقات سال گذشته رو مرور میکنم، تمام پیروزیها و شکستها رو. من در جایی که قلبم یا عقلم فرمان داد بذرم رو کاشتم و تلاشم رو کردم؛ اگرچه بارها شکست خوردم.
چارهای نیست! با «ایمان» مسیر رو باید ادامه داد، شاید یک روز، شاید جایی که اصلاً فکرش رو هم نمیکنیم، این بذرها جوونه داد.
فواد افراسیابی<br/>25اسفند1403
حدود دو ساله که سعی کردم چراغ پادکست مجلۀ نهان رو روشن نگه دارم. ممنون میشم که اگه به شعر و ادبیات علاقهمند هستید، این پادکست رو گوش کنید و نظرتون رو با من به اشتراک بذارید.