شیردشت‌زاده(فاطمه شکیبا)
شیردشت‌زاده(فاطمه شکیبا)
خواندن ۱۲ دقیقه·۷ ماه پیش

چطور عمر خود را به فنا بدهیم؟

چند وقت پیش توی یه انجمن اینترنتی یه بحثی بین مخاطب‌ها بود درباره رمان‌های اینترنتی؛ این فقط چندتا از انبوه نظرات طنز مخاطب‌ها درباره رمان‌های اینترنتیه:

دختره و پسره حتی تو ژانرای غمگین، با هم کل کل می‌کنن. به اینم میگن رمان؟
پسر قصه‌ت از خودش قاچاقچی تر و داعشی تر نیست اونوقت همیشه به بهزیستیا کمک میکنه!!!!!! خدایا! به اینم می‌گن رمان؟!؟
همه شمال ویلا دارن، پشتشم جنگل، خود گیلانی‌هام نمی‌دونن این ویلاها کجان. آخه اینم شد رمان؟
پسره باید شرکت داشته باشه یا استاد دانشگاه باشع، حالا اگه اینارم نداشت باید پسر خانی چیزی باشه و یه دختره نوجوان یا زیر دوازده سال و به عقد خودش در بیاره و اول به باد کتکش بگیره و بعدم دختره بشه سوگولیش. آخه به این میگن رمان؟
دختره اینقدر پرفکته که انگار از آسمون نازل شده رو زمین، یا دختره اینقدر توسری خوره که پسره مدام اذیتش میکنه, تو اکثر موارد هم دختره کارگر خونه پسره ست و اخر رمان مشخص میشه عاشق دختره بوده، یا همیشه یه دختر رقیب هست که کلا هیچی براش مهم نیست و لباسهای تنگ و کوتاه تو مهمونی مختلط می پوشه، یا همه چیز عالی پیش میره و همه خوب و خوشحالن اما یکدفعه آخر رمان همه به خاک و خون کشیده می شن و همه چیز بیخودی نابود میشه. اینم شد رمان؟
اصلا شغل کامند دولتی ندیدم هیچ جا همه معماری خوندن نقشه کشن یا دکتر استاد دانشگاه، بعد چرا همه درس خونند اونوقت با این که صد مدل بلا سرشون میاد تو روابط عاطفی شکست می خورند بعد ته ترم ۲۰ می‌گیرند والا هیچ آدمی رو ندیدم با ذهن درگیر بیشتر از ۱۵ بگیره
تو خیلی از رمانا دختر و پسره یهو تو راه دانشگاه یا کار باهم تصادف میکنن و فحش و دعوا و اینا /: بعد کااااملا اتفاقی/: همو تو اون محلی که میخواستن برن میبینن و بقیه ی کلیشه ... ینم شد رمان؟...نکنین این کارارو
همیشه مامان بابای دختره خیالشون راحته ازینکه دخترشون با شخصیت اصلی پسر /: بیرونه ... حتی اگه قرار باشه شب خونه پسره بخوابه /: و داغون تر ازون اینکه پسره زنگ میزنه به خونواده دختره و خیلی ریلکس میگه دخترتون اینجاست مواظبشم ... خدایا منو سوسک کن! ای کرونا بگیرین با این رماناتون
دختره سر صب پامیشه با موهای افشون پریشون میاد ی نگا ب پله‌های خونشون میندازه میگه کی حال داره این همه راهو؟ بعد از پله‌های دوبلکسشون سر میخوره با مخ میره تو یجا...ب اینم میگن رمان؟!
همه پسرای ت رمان خیلی مغرور و از سنگن اخماشونم هیچ وقت باز نمیشه تا وقتی که عاشق دختر خل و چل داستان میشه که هیچ جذابیتیم نداره
منطق دخترای تو رمان اینجوریه که میگردن ببینن کدوم از همه خوار و خفیف ترشون میکنه بهشون محل سگم نمی‌ذاره میگن وای چه پسری برم عاشقش شمممم! به اینم میگن رمان؟
همه رمانها بلا استثناء یا دختر یا پسر( یا هر دو) یکی از آلات موسیقی رو به به صورت حرفه ای بلده. و جالبی اینجاست بیشترشون کنار آتیش جلوی دریا تو شمال تازه میفهمن شخصیت مقابل بلده اون سازو بزنه! اینم شد رمان؟؟؟
ولی من اونی رو نمی‌بخشم که این رمان عاشقانه پلیسیا رو مد کرد! آخه چطوری پسر ۲۴ ساله سرهنگه؟ دختر ۲۰ ساله سرگرد؟؟؟ بعد چطوریه ک همیشه این دوتا باید باهم سوری عقد کنن که برن نفوذی بشن تو یه باند خلافکار؟ بهتون قول می‌دم اونی که این رمانا رو می‌نویسه حتی نمیدونه نیروی انتظامی رو با کدوم ن می‌نویسن :||
تو بیشترِ رمانهایی که دختره به اجبار خدمتکار یه ارباب میشه؛ کلی شکنجه میشه؛ اما در آخر عاشق همون اربابه میشه؛ )یکی از عجایب خلقت( من که جای اون بودم ازش تا حدِ مرگ متنفر میشدم؛ به اینم میگن رمان؟
یه سوال فنی، ملت چه علاقه‌ای به کودک همسری دارن؟
بعدم، نمیشه پسر داستان اخلاق درست درمون داشته باشه؟ حتما باید سگ هار باشه/=
اقا مورد دیگه‌ای که ندیدم کسی اشاره کنه تناسب شغل شخصیت‌ها و"سنشونه!
مثلا طرف با ۲۳ سال سن دکترای مغز و اعصاب داره و توی جهان معروفه و از اروپا و امریکا برا وقت گیری ازش سر و دست می‌شکونن/=
تازه تو ایرانم تحصیل کرده خارج نرفته/=
رمان پلیسی ایرانی چیست؟
رمانی که یه مرد حتما با درجه سرگرد که ۲۵ سالشم نیست با یه دختر ۱۹ ساله که ستوانه (که اصلا درجشون تو این سن کم عجیب نیست و خیلی عادیه انگار مقام خیراتیه) و حتما دقت کنید حتما با هم لج و از هم متنفر هستن سر یه ماموریت مسخره که همش تو مهمونی و لوس بازی میگذره وارد میشند صیغه میشند و عاشق میشن!
تو رمانایی که پسره میره معلم مدرسه میشه هم به این دقت نمیکنن طرف مجرده/=
بابا، معلم متاهل با ۲۵ سال سابقه کار رو با زور و بدبختی میفرستن سر مدرسه دخترونه، بعد شماها معلم مجرد که القضا سال اولشم هست رو میفرستین دبیرستانه دخترونه؟ قوانین اموزش و پرورش برا شماها جوکه؟

اینجور رمان‌ها اخیرا به طور سرطانی و قارچ‌گونه درحال رشد توی کانال‌های تلگرام و ایتا و روبیکا هستن. توی تلگرام که رسما رمان‌ها محتوای اروتیک و مستهجن دارن و توی ایتا همون محتوای مستهجن با رنگ و بوی مذهبی‌تر ارائه میشه. همونطور که می‌بینید همه هم کلیشه و کپی از روی هم... و کانال‌هایی که این رمان‌ها رو منتشر می‌کنن هم تعداد اعضاشون نجومیه، اعضایی که معتاد به این مدل رمان‌ها هستن و از یه جایی به بعد دیوانه‌وار و با تشنگی فراوان دنبال کانال‌های رمان می‌گردن تا رمان بخونن؛

اونم چه رمانی؟

رمان زرد!

اسم‌هایی که برای رمان‌ها انتخاب میشه :///
اسم‌هایی که برای رمان‌ها انتخاب میشه :///


به چنین رمان‌هایی می‌گن رمان زرد. رمان‌هایی کلیشه‌ای که نه ارزش ادبی دارند نه ارزش داستانی، و حتی اصول اولیه نوشتن رو هم رعایت نکردند. فقط کلیشه و نشخوار محتواهای مستهجنن و تنها جذابیتشون هم توصیف صحنه‌های اروتیکه.

تا وقتی چنین نوشته‌های زرد سخیفی مخاطب داره، بازهم نوشته میشه. کانال‌هاشون رو ببینید که چه پرمخاطبه!

متاسفانه وقتی یه کانال رمان زرد ۲۰کا عضو داره، یعنی ۲۰هزار نفر وجود دارن که نه برای وقت خودشون ارزش قائلن نه برای زبان فارسی، و سواد کافی برای تشخیص داستان خوب ندارن.

(میخوام مودب باشم و نگم ۲۰کا احمق وجود داره که اصلا نمی‌فهمن رمان چیه)

یه عده واقعا نباید بنویسن، از استعداد نداشته‌ی زردنویس‌ها حمایت نکنید(حتی گذاشتن اسم نویسنده روی این افراد ظلم در حق ادبیات جهانه). نه ذره‌ای از اصول نوشتن آگاهند و نه حتی املای درست کلمات رو بلدند، دیگه چه رسد به اصول نگارش... شاید حتی توی عمرشون یه اثر از آثار فاخر ادبیات جهان رو نخونده باشن و حتی اسم نویسنده‌های بزرگ رو هم بلد نباشن. زردنویس‌ها حتی چهارچوب و اصول کلی داستان نوشتن رو بلد نیستن. فقط بلدن از روی دست هم کپی بگیرن و ناشیانه صحنه‌های مبتذل خلق کنن. حتی بلد نیستن کلمات رو درست بنویسن. یه عده به معنای واقعی بی‌سواد.

ثمره پرورش و بهادادن به این مدل زردنویس‌ها نابود شدن زبان و ادبیات فارسی و هدر رفتن وقت و آسیب به روح و روان خودتونه.

فقط یه نگاه به سبک تبلیغات و بنرهای تبلیغاتی این رمان‌ها در ایتا بندازید:

همونطور که مثل من می‌بینید، حقارت و حماقت از متن تبلیغاتشون چکه می‌کنه... اصلا این حجم از لجن بودن ادمین‌ها واقعا تهوع‌آوره! لجن بودن در عرصه انتخاب سوژه، نوشتن و تبلیغات!

چرا باید یکی اصلا جذب چنین بنری بشه؟

کودک‌همسری، بارداری نوجوانان، خرید و فروش انسان(به طور خاص دختر)، خشونت علیه زنان، خشونت کلامی و سبک شمردن جنس زن، تنها چیزیه که ازشون برداشت میشه!

چرا باید این جنایت‌ها جذاب باشه؟ نوشته بشه، تکرار بشه و رویایی جلوه داده بشه؟ چرا باید یه زن چنین چیزهایی بنویسه؟ چرا باید یه دختر از چنین چیزهایی خوشش بیاد و با لذت بخوندشون؟

یه نکته دیگه بنرها اینه که از عمد سعی دارن مخاطب رو درباره مسائل مستهجن کنجکاو کنن و عضو بگیرن! مثلا نوشته "اگه گوشیت چک میشه نیا!". انقدر ادمین‌هاشون کثیف و حقیرن!!

تازه اینها همه بنرهای ایتاست و اینا همه مربوط به کانال‌های به اصطلاح مذهبیه که درکنار این مطالب غیراخلاقی‌شون آیه قرآن و حدیث و کلام شهید هم میذارن!!!

دیگه وای به حال تلگرام...

وقتی میگم بی‌سواد، یعنی کسی که اسم ژانر رمانش رو "کلکلی" و "همخونه‌ای" میذاره!

عزیزان، ژانرهای استاندارد و علمی در تمام جهان اینا هستن: درام، عاشقانه، اجتماعی، سیاسی، جنایی(زیرمجموعه‌ها: معمایی، پلیسی، جاسوسی، مافیایی)، تریلر، ترسناک، فانتزی، اساطیری، رئال جادویی، تراژدی، علمی-تخیلی، تاریخی، طنز، طنز سیاه، روانشناختی

در نتیجه عناوینی چون: کلکلی، همخونه‌ای، ازدواج اجباری، انتقامی، خون‌آشامی، ارباب رعیتی، تحولی، خون‌بسی، هیجانی، غمگین، پزشکی، استاد دانشجویی و... اصلا ژانر نیستن و فقط نشون‌دهنده بی‌سوادی نویسنده و مخاطب‌هاش هستن! اینا درواقع کلیشه‌هایی هستن که بازتولید میشن. مثلا یه بار یکی یه رمان نوشته که دختره میخواد از پسره انتقام بگیره و عاشقش میشه، حالا همه میخوان از روی دستش کپی کنن و اسمشو بذارن ژانر انتقامی!!! گاهی هم الهام گرفته از سریال‌های آبکی و مسخره ترکی هستن.

اگه دیدید رمانی با این کلمات توصیف شده سریع محل رو ترک کنید که خطر آلوده شدن به رمان زرد شما رو تهدید می‌کنه!

«رمان امنیتی» هم اشتباه رایجی هست که اخیرا جا افتاده، درواقع این دسته رمان‌ها در ژانر جاسوسی و تریلر دسته‌بندی می‌شن.
ژانری به عنوان «رمان مذهبی» نداریم. ممکنه یک رمان درون‌مایه مذهبی داشته باشه، اما ژانرش یکی از ژانرهاییه که گفتم. مثلا رمان رویای نیمه‌شب، یک رمان در ژانر عاشقانه و تاریخی با درون‌مایه مذهبیه. یا داستان بلند خط قرمز، یک تریلر جنایی با درون‌مایه مذهبیه. ولی مذهبی بودن به خودی خود ژانر نیست و به درون‌مایه یا محتوای داستان مربوطه.
همینقدر احمقانه و بلکه بیشتر!
همینقدر احمقانه و بلکه بیشتر!

یه مدتم یه سمی مد شده بود بین مذهبی‌ها، که یه دختر خیلی بی‌دین و فاسد و بی‌اعتقاد، یهو بخاطر عشق به یه پسر طلبه/پاسدار تبدیل به مریم مقدس می‌شد!(همون کلیشه سریال پدر و سایر آثار حامد عنقا😒). پسر مدنظر یک فرشته تمام عیار بود که بسیاااار عاشق و مهربان و باشعور و زیبا و جذاب و... بود(من نمی‌دونم این احمق‌هایی که من توی خواستگاری باهاشون مواجهم چی‌اند پس؟ والا هر پسری به تور ما خورده خنگ و لوس و احمق بوده!). آخر رمان هم پسر رویایی قصه ما مدافع حرم میشد و شربت شهادت می‌نوشید!

چقدر هم این قسمت وداع این دوتا رو کش می‌دادن و اشک از مخاطب می‌گرفتن!

از این کلیشه بیخودتر و غیرواقعی‌تر نداریم!

اصلا تصویری که از تحول ارائه میدن مسخره ست. معمولا کسانی که خیلی معتقد نیستن یهو با یه خواب از این رو به اون رو نمیشن، معمولا تغییراتشون تدریجیه و اگه از سر جوگیری یه مدت تغییر کنن، این تغییر ماندگار نخواهد بود. و اصلا این که شما بی‌دین باشی و بخاطر یه پسر یا دختر ایمان بیاری، یه تحول جوگیرانه و ناپایداره؛ این تحول بیش از این که نشون دهنده ضمیر پاک فرد باشه نشون دهنده ضعف‌های شخصیتی و شخصیت وابسته‌ش هست. آدم نباید ایمانش رو به آدما گره بزنه، چون بعد ممکنه بخاطر همون پسر از اعتقادش برگرده!

از صمیم قلب امیدوارم نسل نویسنده‌های تحول‌نویس(!) منقرض شده باشه.

چرا همیشه یه دختر شیطون(نماد شیطون بودن هم بی‌ادب بودن و زبون‌دراز بودنه) باید از یه پسر مغرور(که مغرور بودن هم یعنی اخلاقی شبیه به یک حیوان باوفا داشته باشه) خوشش بیاد؟

بعد آیا نویسنده‌های این رمان‌ها تاحالا دانشگاه رو از نزدیک دیدن؟ و میدونن که غالبا استادهای دانشگاه سن بابابزرگ دانشجوها رو دارن و از نظر منطقی یه پسر ۲۴ساله نمی‌تونه استاد تمام دانشگاه باشه؟(شاید مثلا استاد حل تمرین باشه ولی استاد تمااام؟)

این رمان‌ها این کلیشه رو توی ذهن ما جا میندازن که: دختر باید زیبا ولی بی‌عقل و توسری‌خور باشه، و پسر باید بداخلاق و شکاک و خوش‌تیپ باشه! یا این کلیشه که نفرت و تخاصم بین دونفر تبدیل به عشق می‌شه! درحالی که توی بیشتر موارد اینطور نیست.

یا مثلا پسره به اسم غیرت به همه چی شک می‌کنه و دست و پای دختره رو می‌بنده و محدودش می‌کنه!! و دختره هم دلش غنج میره که واااای چه آقاییِ جذابی!!

خداوکیلی اینا چیه آخه؟

سن نوجوانی زمانیه که فرد در اوج هیجانات عاطفی مخصوصا نسبت به جنس مخالف قرار داره، برای همین رمان‌های زرد با همه‌ی زرد بودنشون براش جذابه!

بماند که این رمان‌ها ذائقه مخاطب رو خراب می‌کنن، بماند که باعث می‌شن فرد هیچ‌وقت درکی از شیرینیِ داستان‌های فاخر ایران و جهان نداشته باشه و حتی درست نوشتن رو یاد نگیره،

بدترین آفت رمان‌های زرد، فانتزی‌زده شدن نوجوانه. توی این رمان‌ها همه چیز رویایی و غیرواقعیه. دخترها بی‌نهایت زیبا و بور و چشم رنگی، پسرها بسیار خوش‌تیپ و قدبلند، همه یا خیلی پولدارن، یا خیلی فقیر و بدبخت هستن و در آخر مثل سیندرلا با یه معجزه پولدار میشن. توی سن بیست و چهار، پنج سالگی یه شاسی بلند زیر پاشونه، استاد تمام دانشگاهن، سرهنگن، پزشک متخصصن، صاحب یه شرکت بزرگن و...

از اون بدتر، عشق‌های افسانه‌ای و رویاییه که توی این رمان‌ها توصیف می‌شه و باعث میشه توقع دخترها از ازدواج بالا بره. درحالی که واقعا در دنیای واقعی خبری از این عشق‌ها نیست.

حتی بعضا رابطه‌های عاشقانه شکل غیرمتعارف دارند؛ مثلا عشق بین دونفر با اختلاف سنی خیلی زیاد، کودک‌همسری(که یه جنایته ولی زیبا جلوه داده میشه)، سندرم استکهلم(یه اختلال روانی که باعث میشه یه نفر به کسی که زندانیش کرده علاقه‌مند بشه)، مثلث‌های عشقی(که دیگه گاهی تبدیل به شیش ضلعی عشقی و حتی خط‌خطی عشقی میشن😐) و...

واقعیت زندگی شباهتی به رمان‌های زرد نداره.

مخاطب وقتی از نوجوانی عبور کنه و وارد زندگی واقعی بشه، تازه می‌فهمه چه کلاهی سرش رفته، و به معنای واقعی له میشه وقتی ببینه واقعیت زمین تا آسمون با انتظاراتش متفاوته.


نتیجه این👆🏻 می‌شه انبوه رمان‌های زرد؛ رمان‌هایی که حاصل ترکیب سریال‌ها و رمان‌های زرد قبلی با تخیلات فانتزی نوجوان‌های ۱۳، ۱۴ ساله ست.

نمی‌گم نوجوان‌ها نباید رمان بنویسند. نه، چون خودم هم از همین سن شروع کردم.

ولی کپی کردن رمان‌های قبلی و نوشتن فانتزی‌های ذهنی هنر نیست، استعداد هم نیست. اگر واقعا استعداد نوشتن دارند باید صبور و پرتلاش باشند.

من از این سن شروع کردم به نوشتن، ولی منتشر نکردم. کتاب خوندم، مطالعه و تمرین کردم، توی مسابقات شرکت کردم(مثلا هرسال توی جشنواره خوارزمی شاخه ادبیات شرکت می‌کردم)، گاهی برای مجله‌ها می‌فرستادم نوشته‌هام رو، با معلم‌های ادبیات مشورت می‌کردم، توی انجمن‌های ادبی می‌رفتم و...


درباره آسیب‌های رمان‌های زرد حرف بسیاره.

اگر مایل هستید بیشتر با آسیب‌های این رمان‌ها آشنا بشید، مطالب این کانال رو مطالعه کنید:

https://eitaa.com/namaktab_ir/9596

(البته در این کانال بجای عبارت «رمان زرد»، عبارت «رمان اینترنتی» به کار رفته. به نظر من صرف انتشار یک داستان یا رمان در فضای مجازی به معنای بی‌ارزش بودنش نیست. چه بسا رمانی چاپ شده، ولی همچنان بی‌ارزش و زرده. این که یه رمان زرده یا نه، به نگارشش، داستانش و محتواش بستگی داره نه اینترنتی بودن یا چاپی بودنش.)

⚠️اعتیاد به رمان زرد متاسفانه بین دختران نوجوان خیلی شایعه. اگر بین دوستان‌تون کسی هست که مخاطب این رمان‌ها هست، آگاهش کنید که داره خودشو نابود میکنه.

رمانداستانزناندخترانعاشقانه
نویسنده، کارشناس جامعه‌شناسی، مدرس سواد رسانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید