و خواب را مایهٔ آرامش و شب را پوششی برای شما قرار دادیم. - قرآن، نبا:۹-۱۰
یکبار دیگر به اینجا پناه آوردم. نمیدانم این مجازات از کجاست؟ یا اینکه چرا چند شب است یک خواب خوش بر جسمم جاری نگشته؟ از انباشتگی احساسات خفهشده ام و نمیدانم چه کنم! نمیدانم درد جسمی واکسنهای معافیت خدمت را تحمل کنم یا پشههای مزاحم که این وقت شب ترامپ شدهاند و من سوریهٔ بیدفاع را؟ شاید هم همه اینها بهانه است. نه... دیدهام که پدرم چطور به خواب میرود. دیدهام خواهر زاده کوچک ۱۲ سالهام چگونه بر روی کتابچه سوالات درسیاش خواب میرود. سربر زمین گذاشتن و بیهوش شدن مردم را در اتوبوس ها دیدهام. و شب برای آرامش است. آرامشی که من هیچگاه شاهدش نبودم. شب برای من همیشه طعم شکست داشته. از وقتی یادم میآید، در حال جنگیدن با بیداری بودهام تا شاید با چیرگی بر آن اندکی طعم آرامش را بچشم. این انتخاب من نبود؛ من انتخاب نکردم روانی باشم. من انتخاب نکردم حرفهای دیگران را تحمل کنم که «چرا اینقدر دیر میای؟ مرد که اینقد دیر نمیکنه» یا «از ظاهرت معلومه دیشب تو پارتی حسابی خوردی». آخری بیراه نمیگوید؛ من هرشب با قرصها و دمنوشهای آرامبخش و گاهی دوغ مهمانی مفصلی برپا میکنم. راستی دوغ هم نوشیدنی تخمیری است؟ نکند این هم الکل دارد و به ما نمیگویند؟ آخر میدانی خیلی چیزها را به ما نمیگویند که در استفادهشان افراط نکنیم، و الا درون خیلی چیزها الکل نهفته است! درون «دوستت دارم»، «مراقب خودت باش»، «نگران نباش و انجامش بده من پشتتم»، «میفهممت» همگی ۲۰-۳۰ درصدی الکل موجود است که انسان را مست خویش میکند. این وسط ساقیانی وجود دارند که به جای عرق، آب و ژلوفن حل شده به تو غالب میکنند. مثلا وقتی با آنها درددل میکنی، تا به تو ثابت نکند که از تو نگونبخت تر است رهایت نمیکند. لعنت به این ودکای تقلبی... به جای مست کردن و سرخوشی دادن به ما، بدتر مارا از پا میاندازد و طعمش نیز زهرمار است. شاید الکل راهی برای خوابیدن باشد... و در همه چیز هم الکل موجود است... فقط خلوص آن در خلسهای که ایجاد میکند تفاوت دارد... گاهی هم اصلا الکل نیست و چیزی شبیه به آن است... شاید بهتر است واقعیت را قبول کنم و بپذیرم که قرار است از نعمت خواب و نعمت شب، محروم باشم. شاید تسکینی باشد بر دردهای روی هم تلنبار شدهٔ من....