حانادل
حانادل
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

فلسفه بازی فوتبال و دلایل محبوبیت این ورزش چیست؟


اول از همه می خواهم بگویم، خود نویسنده این مطلب زمانی نه تنها هوادار دو آتیشه فوتبال بودم، بلکه خودم از دوران کودکی تا جوانی در کوچه و پس کوچه ها به فوتبال می پرداختم، البته این برای بچه های دهه شصت چیز غریبی نیست و با این فضا خیلی آشنا هستند.در زمانی که هم خودم فوتبال بازی می کردم و هم تماشاچی فوتبال بودم، آنچیزی که من را جذب این ورزش می کرد، هیجان و میل به جنگندگی و پیروزی بود، که من را علاقه مند این ورزش می کرد و همچنین وجود یک رقیب که آن را شکست بدهم و معمولاً هم ذات و جوهره انسانی ما با جنگیدن و مبارزه همخوانی دارد و اگر این را از بشر بگیرید، بشر احساس مردگی و پژمردگی می کند، شاید این یکی از دلایل فلسفه فوتبال باشد.

معمولاً در ایران برای ساختن رقیب اکثر فوتبال دوستان جذب دو تیم پرسپولیس یا استقلال می شوند، نمی دانم، چگونه شد، من طرفدار تیم استقلال شدم، اما اگر شما فوتبالی باشید، بالاخره باید تیمی را به عنوان طرفدار پیدا کنید و این کری خواندن ها با هواداران رقیب یک حس هیجان به من می داد. داستان هایی زیادی در مورد محبوبیت این ورزش شنیده ایم، مانند اینکه فوتبال مانند زندگی می ماند که نتیجه اش از قبل معلوم نیست، یا اینکه حس جنگنده ای به انسان می دهد و الی آخر. شاید بسیاری از تحلیل ها را هم شما قبول داشته باشید، اما وقتی بعدها خودم و انسان را بیشتر شناخته ام، مشاهده کردم تمام ما انسان ها دارای یک خصوصیت مشترک هستیم و آن هم این است، که تمامی ما انسان ها موجودات تنهایی هستیم و برای فرار از تنهایی به انواع سرگرمی ها مراجعه میکنیم و این سرگرمی ها هستند، که باعث می شوند، لحظاتی از زندگی مان خودمان را فراموش کنیم و این فراموشی یک حس لذت بخشی به زندگی ما می دهد و فوتبال هم بخشی از این سرگرمی است، که جوامع زیادی از بشریت در آن درگیر هستند و این یکی از مهم ترین دلایل فلسفه فوتبال است. که معمولاً فوتبال ورزشی است، برای قشر های متوسط به پایین و بیشتر این درگیری با فوتبال را این طبقات با آن دارند.


در زندگی و فوتبال بازندگان بیشتر از برندگان هستند و این فلسفه فوتبال است

اما چرا در این دنیای سرگرمی که وسیله ای است، برای پرت شدن حواس ما از خودمان و مشکلاتمان است، تقریباً همه تماشاچی هستند و عده کمی بازیگر هستند؟ چرا بیشتر منافع و سود های این دنیای سرگرمی را بازیگران و کارگردان هایی که این صحنه را برای تماشاچی ها آماده می کنند، می برند. جواب مشخص است، هر جا انسان ها به چیزی یا مقوله ای جذب شوند در آنجا پول نهفته است و این انسان ها هستند که ثروت تولید می کنند مگر نه خود فوتبال به تنهایی یک رشته ورزشی است. اما وقتی مجموعه وسیعی از انسان ها جذب این رشته میشوند، اینجاست، که قشر سرمایه دار، سیاستمدار و افراد دارای نفوذ در جامعه این رشته ورزشی برایشان جالب میشود، چون هوادار یعنی ثروت و قدرت.

انسان ها موجودی است، که به تنهایی نمی تواند، به قدرت و ثروت برسد. چون ثروت و قدرت مفاهیم ساختگی ذهن بشر هستند، در صورتی که در طبیعت ما همچنین موضوعی را نداریم، فرض کنید شیری آهویی را شکار کند، در هیچ کجا نمیتوانید ثابت کنید، که شیر با این شکار در ذهنش احساس قدرت می کند یا آهو های دیگر با شکار شدن همنوع شان توسط شیر احساس فرومایگی در ذهنشان کنند، اما بشر این را مشاهده می کند و مفاهیم ذهنی خودش را در این مشاهده دخالت می دهد و شیر را یک موجود قدرتمند و آهو را یک موجود ضعیف می پندارد. پس انسان برای رسیدن به قدرت و ثروت به همنوعان خودش نیازمند است و بدون انسان های دیگر این حالت ذهنی را نمی تواند ایجاد کند، پس هر انسانی و در هر سطحی که باشد، وقتی هوادار و طرفدار داشته باشد، یک حالت ذهنی را برای بشر ایجاد میکند، که یک انسان ارزشمند است، شاید برای همین است، که بیشتر ما دوست داریم، از طریق دیگر انسانها مورد تایید قرار گیریم و این از خصوصیات انسانی ما است و شاید یکی دلایل فلسفه فوتبال که اینقدر طرفدار دارد، همین است.


در فلسفه فوتبال هواداران بازندگان این سرگرمی هستند

فوتبال هم چون یک ورزش پر طرفدار در دنیا است، بسیاری از انسان ها علاقه دارند، وارد این رشته ورزشی شوند.چون اگر به موفقیت برسند، هم هوادار دارند و هم احساس ارزشمند بودن به آنها دست می دهد و به دنبال آن  هم به ثروت و قدرت می رسند. این ساختاری است، که در تمام سرگرمی هایی که بشر برای خودش ایجاد می کند، مشاهده می شود، که معمولاً تعداد برندگان بسیار کمتر از تعداد بازندگان است. بازندگان همان تماشاچی ها هستند، که برای مدت کوتاهی با این سرگرمی خودشان و مشکلات شان را به فراموشی می سپارند. اما برندگان یعنی بازیگران علاوه بر اینکه این فراموشی را حس می کنند، لذتی دو چندان از تماشاچی ها نصیبشان میشود، چون هم هوادار دارند و بالطبع آن ثروت و قدرتی که توسط این هواداران به آنها منتقل می شود. ولی هوادارن از آن بی نصیب می مانند، در صورتی که خودشان بخشی از این ساختار هستند. پس در فلسفه فوتبال هوادارن بازنده های واقعی این جریان هستند.

بیشتر به اینکه بپردازم، چرا فوتبال ورزش محبوبی است، میخواهم به ساختار سرگرمی در انسان بپردازم، چون به نظر نگارنده برای اینکه بدانیم، فلسفه فوتبال چیست، باید به این موضوع بپردازیم.

بیشتر ما وقتی وقت آزاد داریم، به جستجوی یک نوعی از سرگرمی می پردازیم، بعضی ها تلویزیون تماشا می کنیم، بعضی ها کتاب می خوانیم، بعضی ها سینما می رویم و بعضی ها هم به بذله گویی بین دوستانمان می پردازیم و بعضی ها به تماشای فوتبال می پردازیم و الی آخر

چرا اینگونه است؟

زیرا ما از تنها بودن با خودمان ترس داریم و پس باید چیزی باشد، که حواسمان را پرت کند. زیرا زندگی اکثر ما یک زندگی روتین و خسته کننده است و بنابراین در زمان فراغت مان می خواهیم، که سرگرم باشیم، تا به این طریق زمانی خودمان و مشکلاتمان را فراموش کنیم. اگر مشاهده کنید، اکثر انسان های روی زمین هر چقدر بیشتر در دنیا برای فراموشی و حواس پرتی از خودشان به انواع سرگرمی ها مراجعه می کنند، در نظام های سرمایه داری ابزارهای افزایش لذت، مانند رسانه های سرگرم کننده، فیلم ها، کتاب های بی حد و حصری که منتشر می شود، تلویزیون و روزنامه های ورزشی تعدادشان هر روز بیشتر می شود، زیرا می دانند، که انسان کنونی در یک اجتماع کسل کننده از درون خالی، ملول و روتین است و برای فرار از این خالی بودن به انواع سرگرمی ها مراجعه می کند. انسان همیشه روابط و اصلاحاتی که در اجتماع انجام می دهد، به عنوان ابزاری استفاده می کند، تا از خودش بیشتر فرار کند. برای اینکه بدانیم فلسفه فوتبال چیست، باید به ساختار روانی بشر برای فرار از خودش بپردازیم، که مهم ترین آنها مراجعه به انواع سرگرمی ها از جمله فوتبال است.


میل انسان به سرگرمی برای فراموشی خودش دلایل محبوبیت فوتبال است

نمیخواهم، بگویم این سیستمی که در ذات بشر نهادینه شده است درست است یا نه. اما باید این سیستم را به صورت هوشمندانه مشاهده کنیم و از همین مشاهده آگاهی بر می خیزد و انسان آگاه برای فرار از خودش به سرگرمی هایی که قصدشان فراموشی خودمان است، مراجعه نمی کند و اگر هم در درون این سیستم قرار گرفت با آن هم هویت نمی شود و می داند، اساس این سیستم چگونه کار می کند و در دام نظام سرگرم سازی که برای جذب مخاطب و پول و قدرت پایه گذاری شده است، نمیفتد و متاسفانه انسان هایی هم هستند، که به این آگاهی رسیده اند و می دانند، که این سیستم سرگرمی در بشر چگونه کار می کند و از همین سیستم برای به دام انداختن انسان های بیشتری برای جذب به داخل دستگاه سرگرم سازیشان استفاده می کنند و این یعنی پول بیشتر و قدرت بیشتر مانند شبکه های اجتماعی که خود نگارنده این مطلب هم داخل این بازی هستم اما نه به صورت ناآگاهانه. مثال دیگری که می توانم بزنم، شهری به نام لاس وگاس در آمریکا بر پایه همین سیستم سرگرم سازی ساخته شده است، به طوری که 98 در شرکت کنندگان در این سیستم بازنده هستند و فقط 2 درصد که همان بازیگردان های این صحنه هستند، برنده این بازی هستند. اما طوری این نظام سرگرمی طراحی شده است، که بیشتر بازنده ها متوجه این موضوع نمی شوند و بیشترشان هم باز هم وارد این بازی دوسر باخت می شوند.

در بازاریابی هم ما اصطلاحی داریم، به نام گیمیفیکیشن که در این نوع بازاریابی برای فروش بیشتر از بازی و سرگرمی استفاده می کنند و اتفاقاً این نوع بازاریابی به شدت جواب می دهد، وقتی مخاطب درگیر سرگرمی و بازی می شود، به صورت ناخودگاه برای مدت کوتاهی خودش را فراموش می کند و این برایش لذت بخش است و اینجا است، که تصمیمات احساسی و بدون منطق می گیرد و فروشندگان خبره می توانند محصولشان را به مخاطب بفروشند.


نکته آخر

اگر به خوبی به سیستم سرگرمی نگاه کنیم، که یکی از آنها ورزش فوتبال است، انسان با کمک ذهنش سرگرمی را برای خودش می سازد و باز با همان ذهنش مشغول آن سرگرمی ساخته شده می شود. یعنی یک نوع بازی فکری برای فراموشی خودمان ایجاد میکنیم، اما این فراموشی موقت است و باز وقتی به خودمان مراجعه می کنیم، همان عقده ها، همان کمبودها، همان مشکلات زندگی و همان ساختار تجزیه شدگی ذهنمان را مشاهده می کنیم و این باعث دوگانگی بیشتر و رنج بیشترمان در زندگی می شود. مانند کسی که معتاد است و وقتی خمار می شود، برای رفع خماری باز به مواد مخدر رجوع می کند.

یعنی فراموشی موقت خودمان و این است، فلسفه فوتبال و تمام سرگرمی هایی که بشر اختراع کرده است.

منبع فلسفه فوتبال چیست : https://www.garemantoe.com/what-philosophy-playing-football/

فوتبالورزشسرگرمیخودشناسیروانشناسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید