ورزش در مدرسه ممکن است شامل چند خروجی ارزشمند باشد:
با این حال هنوز بسیاری از مدارس به گونهای عمل میکنند که انگار کمبود جایزه دارند. کودکانی که ممکن است (هنوز) توانمندی فیزیکی لازم برای برنده شدن نداشته باشند را نیمکتنشین کرده، یا استادیومهای بزرگ ساخته، به سفرهای طولانی رفته، دانشآموزانی که خطایی مرتکب شده را سرزنش کرده یا طوری رفتار میکنند که انگار تنها هدف پیروزیست.
لباسهای فرم مجلل، بزرگنمایی تفاوتهای کوچک و تمرکزی نابرابر نسبت به خروجی، چیزی نیست که به مزیتهایی که اکثرا مورد حمایت ما قرار دارند منجر شود.
چرا نباید لیگ کوچکی داشته باشیم و کودکان را جابهجا کنیم تا تیمها با یکدیگر برابر شوند؟ چرا نباید به هر بازیکنی زمان بازی برابر و یکسانی داده شود؟ چرا نباید، نه بر اساس بهتر بودن نسبت به کسی که کمی ضعیفتر شروع کرده بلکه بر اساس رشد فردی به کودکان پاداش دهیم؟ چه اتفاقی میافتد اگر مربیهای نه بر اساس بازآفرینی چیزی که مناسب نمایش در تلویزیون است بلکه، بر اساس چیزی که برای والدین کودکان ارزشمند است پاداش داده شوند؟
شاید بتوان با این پرسش شروع کرد که، اصلا ورزش در مدرسه چه هدفی را دنبال میکند؟ آیا هدف، تنها سرگرم کردن یکسری طرفدار است؟
بهنظر من همین موضوع در مورد یک بند موسیقی جاز محلی و تولید تئاتری در مدرسه راهنمایی نیز صدق میکند.
لینک مرجع: https://seths.blog/2023/03/rethinking-the-sports-industrial-complex/