Godin Farsi
Godin Farsi
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

نیم پز

اگر یک تمرین خلاقانه برایتان اهمیت دارد، حدس می‌زنم فیلم جدید پیتر جکسون در مورد گروه بیتلز را دیده باشید. اگر نه، نگاهی به آن بیندازید.

وجود این فیلم یک معجزه است. منظورم این است که چهار نفر از مشهورترین انسان‌های خلاقی که وجود داشته‌اند، طی یک مشارکت نصف و نیمه بر سرِ نوشتن و ضبط یک آلبوم در طی سه هفته توافق کرده و تمامی تعاملات موجود را در یک فیلم ضبط کرده‌اند.

صمیمیت موجود در این موقعیت به ما اجازه می‌دهد تا هر یک از اعضای بیتلز را در قالب آن شخصیتی که در نظر داشتند تا به آن تبدیل شوند ببینیم.

رینگو در پس‌زمینه خوشحال از این‌که آن‌جا حضور دارد از فرایند حمایت کرده و دردسر ساز هم نمی‌شود.

جورج در حال کشتی گرفتن با جایگاه خود در جهان و نفس خود است. شما متوجه می‌شوید که به‌ندرت آهنگی می‌نوازد، مگر این‌که از به اتمام رسیدن آن اطمینان داشته باشد؛ و حتی قبل از به اشتراک گذاشتنش هم عذرخواهی می‌کند.

جان چکش پنجم است. شیوه خلاقانه او در اولین جلسه در چیدمان گروه جایی برای دیده شدن نداشت. آهنگ او از پیش بر روی صفحه وینیل ضبط شده بود.

این مطلبی در مورد پل است.

پل نابغه نیست. همین‌طور جان. این موضوع ربطی به استعداد ندارد. تنها مهارت مهم است. و نبوغ گروه بیتلز بین پل و جان اتفاق می‌افتد. نه درون هر یک.

پل می‌خواهد گروه پر هیجان باشد. می‌خواهد جورج را خوشحال‌تر ببیند. بیش‌تر از همه می‌خواهد جان آهنگ‌هایش را دوست داشته باشد. این تمام انگیزه اوست.

و تمرین پل نیز ساده است: به کار سرعت ببخش.

آهنگی بنواز قبل از آن‌که تکمیل شود.

چرا که لحظه قبل از آماده شدن همان زمانی است که آماده است.

با آوردن موسیقی نیم پز بر سر میز، خطر را به جان می‌خرید. که یعنی ممکن است جورج خیلی انتقادی رفتار کرده و یا ناامید شود. که یعنی ممکن است جان مشارکت نکند. که یعنی ممکن است جمع با آن ارتباط برقرار نکند.

اما این ریسکی بود که ارزشش را داشت. زیرا کار نیم پزی که در یک محیط قابل اعتماد به اشتراک گذاشته شود، سوخت سیستمی است که موجب خلق آثار نوابغ می‌شود.

پل برای ایجاد تنش، همان تنشی که می‌دانست برخلاف نیازهای گروه برای پذیرش است و نه از بین بردن آن، به فیلم و رویداد زنده‌ای که قرار بود در آینده رخ دهد نیاز داشت. با قرار دادن خودشان در گوشه‌ای، شرایطی را ایجاد کرد (با هزینه زیاد) که در آن می‌توانست کار را به سرانجام برساند.

و شروع شد؛ همان‌طور که همیشه شروع می‌شود. با جرات داشتن برای اشتراک‌گذاری چیزی نیم پز.

[پادکست من در مورد این موضوع از این لینک قابل دسترس است].


لینک مرجع: https://seths.blog/2022/05/half-baked/

روزنوشتهست گادینتمرینخلاقیتبیتلز
روزنوشته‌های ست گادین به فارسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید