وقتی کمیته تصمیم میگیرد
اغلب محافظهکار هستند. چه یک بدنه دولتی باشد، چه یک گروه راهبردی در یک سازمان بزرگ، یا پنل عضویتی در باشگاهی محلی، بسیار میتوان از اصول و قواعد آنها یاد گرفت.
البته که همه ما اطلاعات بسیاری درباره موضوع مورد ارائه خود، تغییری که به دنبالش هستیم و چرایی بهتر بودن آن در اختیار داریم. راحت است باور کنیم: «اگر من جای تو بودم، این مورد مشخص و منطقی را انتخاب میکردم...» و حرفهای پس از آن.
اما آنها در جایگاه شما نیستند. آنها کمیته را تشکیل میدهند. و کمیته نیز هیچگاه تصمیمی که بهنظر سایرین «درست» است را تصویب نمیکند. در عوض به چیزی رای میدهند که برای خودشان درست است. آن هم به سرعت.
و آن معمولا ترکیبی است از موارد زیر:
- پایداری. معمولا پذیرش یک ایده جدید به سرعت اتفاق نمیافتد. سالها طول میکشد. منتظر ماندن برای آنکه ببینیم دیگران چکار میکنند، به مراتب راحتتر است از اینکه خود دست به کار شویم.
- ضرورت. برنامهریزی زودهنگام، حرکت هوشمندانهایست؛ اما با وجود ترس، ریسک اجتناب و اولویتهای رقابتی، معمولا آن مورد ضروری است که در دستور کار قرار میگیرد.
- وابستگی. عبارت «همکارانمان چه میگویند؟»، سخنی بیان نشده اما بسیار تاثیرگذار است. دیگران، یا نمود دیگران تاثیری بزرگی میگذارد.
- برای من چه دارد (WIFM). نه ایستگاه رادیویی بلکه حقیقتی که هر شخص با نگرانی درباره آوردهاش برای خود، آن را آغاز میکند. شاید جایگاه، وابستگی، اجتناب از ترس یا آرزویی ساده (یا پیچیده) باشد.
- مصالحه. به هر حال یک کمیته است. پذیرش مزیتی کوچک توسط گروه، شاید بهتر از سودی بزرگ اما تفرقهانگیز دیده شود.
- جایگاه. هر کمیته نقشهایی دارد (کسانی که انتخاب میکنند یا بیشترین سود را میبرند) و همراه با آن، نقشهایی که درون سازمان یا میان سازمانها میبیند. پیشرفت (یا جا نماندن از جریان) نقش اصلی را در هر تصمیمگیری ایفا میکند.
یک ایده بهتر، شانس اندکی در مقابل چنین نیروهایی دارد.
لینک مرجع: https://seths.blog/2023/12/when-the-committee-decides/